drove

/droʊv//drəʊv/

معنی: دسته، ازدحام، گله، رمه، محل عبور احشام
معانی دیگر: رمه (در حال حرکت)، (معمولا جمع) دسته (مردم در حال حرکت)، گروه، (انگلیس - محلی) راه مال رو، زمان گذشته فعل: drive

جمله های نمونه

1. a drove of sheep on the dodge city road to city-sioux
گله ی گوسفند در راه داج سیتی به سو سیتی

2. he drove (his car) around the block
او با اتومبیل دور بلوک گشت.

3. he drove all through the night
او سرتاسر شب رانندگی کرد.

4. he drove at a giddying speed
او با سرعت گیج کننده ای رانندگی می کرد.

5. he drove exceedingly fast
او بسیار تند می راند.

6. he drove his car smack into the tree
اتومبیلش را صاف زد به درخت.

7. he drove his dagger to the hilt in his prostrate enemy's chest
دشنه اش را تا دسته در سینه ی دشمن به خاک افتاده فرو کرد.

8. he drove his new car square into a tree
ماشین نو خودش را صاف زد به درخت.

9. he drove in high gear
او با دنده ی بالا (سرعت زیاد) می راند.

10. he drove in the nails with a big hammer
او میخ را با چکش بزرگی می کوبید.

11. he drove off in second
او با دنده ی دوم راند و رفت.

12. he drove off the enemy
او دشمن را عقب نشاند.

13. he drove the car
او اتومبیل را راند.

14. he drove the stake far into the ground
دستک چوبی را به فاصله ی زیاد به درون زمین فرو کرد.

15. hunger drove them to steal
گرسنگی آنها را وادار به دزدی کرد.

16. i drove the wedge into the split
گوه را به داخل شکاف راندم.

17. iago drove him mad with jealousy
آیاگو او را از شدت حسادت به ورطه ی دیوانگی کشاند.

18. iraj drove the car backwards
ایرج ماشین را عقب زد (راند).

19. love drove him mad
عشق او را دیوانه کرد.

20. napoleon drove toward moscow
ناپلئون به سوی مسکو پیش رفت.

21. they drove into the night
آنان راندند و در دل شب ناپدید شدند.

22. we drove back successive waves of attackers
موج های پیاپی حمله کنندگان را پس راندیم.

23. we drove the cattle inside the pen
دام ها را به درون طویله راندیم (هدایت کردیم).

24. we drove the invaders back by steel
مهاجمین را با سلاح پولادین پس راندیم.

25. we drove to the furthermost point of the frontier
ما تا دورترین نقطه ی مرز راندیم.

26. you drove so fast that i could not catch up with you
آنقدر تند راندی که نتوانستم به تو برسم.

27. bad smell drove away the customers
بوی بد مشتریان را فرار داد.

28. his mismanagement drove the company into the red
سو مدیریت او شرکت را به بدهکاری کشاند.

29. the wind drove the boat eastward
باد کشتی را به سوی خاور راند.

30. excess of sorrow nearly drove him to suicide
زیادی غم نزدیک بود کارش را به خودکشی برساند.

31. with his hammer he drove the peg into the hole
باچکش میخ چوبی را به داخل سوراخ راند.

32. the death of his son drove him mad
مرگ پسرش او را دیوانه کرد.

33. their scorn for the traitor drove him to suicide
تحقیرهای آنان خائن را به خودکشی واداشت.

34. he got into the car and drove off
او سوار ماشین شد و رفت.

35. we engaged a superior enemy force and drove them back
ما با دشمنی نیرومندتر درگیر شدیم و آنها را به عقب راندیم.

مترادف ها

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

ازدحام (اسم)
huddle, congestion, host, crowd, hurtle, press, swarm, throng, drove, hoi polloi, rabble, rabblement, turn-out, to-do

گله (اسم)
quarrel, flock, grumble, gripe, groan, discontent, drove, covey, herd

رمه (اسم)
flock, drove, herd

محل عبور احشام (اسم)
drove

انگلیسی به انگلیسی

• herd or flock; crowd or multitude
drove is the past tense of drive.
droves of people are very large numbers of them.

پیشنهاد کاربران

گله. رمه. گذشته فعل drive
مثال:
soldiers deserted in droves
سربازها بطرف گله ها/ رمه ها فرار کردند.
کلمه "drove" در انگلیسی می تواند به عنوان گذشته ساده و نقلی ( Past Simple and Past Participle ) فعل "drive" به کار رود.
معانی "drove" عبارتند از:
1. گذشته ساده فعل "drive": مانند "She drove to the store yesterday. " ( او دیروز به فروشگاه رانندگی کرد. )
...
[مشاهده متن کامل]

2. معیار ماشین هایی که توسط یک شخص یا گروهی از افراد راننده شده اند: برای مثال: "I saw a drove of sheep in the countryside. " ( من یک گله گوسفند در مناطق دورافتاده دیدم. )
3. معماری: به معنی پله های مستطیلی و مورب در یک دوم خروجی مانند: "The car drove up the long, winding drove to the hilltop. " ( ماشین به بالای دراهی بلند و پیچیده رانندگی کرد. )
به عنوان یک کلمه چند منظوره، "drove" می تواند منحصر به فرد باشد و بر اساس جمله و ساقه که در آن به کار رود، مورد استفاده قرار می گیرد. این کلمه ممکن است در موارد مختلفی از جملات و متون مانند رمان ها، مقالات خبری و حتی مکالمات روزمره و توصیفات مکانی به کار میرود.
منبع CHAT GPT4. 00

حقوق: ثابت شدن
Drove guilty: مجرم بودن ثابت شود.
به پیش راندن، منظور در زندگی انگیزه دادن و فعال کردن
drove ( کشاورزی - علوم دامی )
واژه مصوب: کوچراه 1
تعریف: مسیری که گله های درحال کوچ از آن عبور می کنند
Droves of. . .
گروه های مختلفی از. . .
℘ droves of vampires and humans
گروه های مختلفی از خون آشام ها و انسان ها
سواری کردن ( با اتومبیل ) ، سوار شدن ( اتومبیل ) ، رانندگی کردن
گذشته ی driveهستش
Drive=رانندگی میکند
Drove=رانندگی کرد
منحرف کردن ، مشتق کردن
کوبیدن به کسی در حال رانندگی

چیزی را کشدن . رانندگی کردن
رانندگی کرد , راند
رانندگی کرد، سوار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس