drop the ball

پیشنهاد کاربران

سهل انگاری کردن
سوتی دادن
بی جربزه شدن
to make a mistake, especially by not taking action or dealing with something that should have been planned for
مرتکب اشتباه شدن، به خصوص با انجام ندادن یا نپرداختن به چیزی که باید برای آن برنامه ریزی می شد، اهمال کردن، کوتاهی کردن در انجام وظیفه
...
[مشاهده متن کامل]

For God's sake don't drop the ball on this - we're relying on you
The government has dropped the ball, he says, and should have seen this coming
I'll freely admit to dropping the ball on this occasion but I'll fix it

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/drop-the-ball
کوتاهی کردن در - اهمال کردن در - گَند زدن به ( کاری )
drop the ball = اصطلاح هست به معنای اشتباه کردن معادل make the mistake
مثال :
i think he drpped the ball by not accepting their offers
من فکر می کنم او با قبول نکردن پیشنهادشون اشتباه کرد.
Phrase - informal - North American :
اشتباه کردن
بد به کار بردن چیزی
بد اداره و مدیریت کردن چیزی
منابع• https://www.oxfordlearnersdictionaries.com/definition/english/ball_1#drop_idmg_15
خیطی بالا آوردن
( سندبادنامه. ) .
- خشت ، خشت خام بر آب افکندن ؛ کنایه از ضایع کردن امری و چیزی است :
چو کرداربا ناسپاسان کنی
همی خشت خام اندر آب افکنی.
فردوسی.
بدانست بهرام کان بود زشت
...
[مشاهده متن کامل]

باب اندر افکنده شد خشک خشت.
فردوسی.
خشت خشک بر آب افکندن . [ خ ِ ت ِ خ ُ ب َ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کردن بدی و کاری که اصلاح آن میسر نباشد. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
بدانست بهرام کان بود زشت
به آب اندر افکنده شد خشک خشت
پشیمان شد و بند از اوبرگرفت
ز کردار خود دست بر سر گرفت .
فردوسی .

دسته گل به آب دادن
در انجام یک وظیفه اشتباه و خرابکاری کردن

بپرس