به محاق رفتن
ناپدید شدن
ناپدید شدن
دیده نشدن، پشت کاری مخفی شدن و دیده نشدن، غیبت داشتن
گاهی وقتا میگیم خیلی وقته ندیدمت. . بعد میگیم کار داشتم
To fall behind another object or item and become hidden from view.
گاهی وقتا میگیم خیلی وقته ندیدمت. . بعد میگیم کار داشتم
از نظر دور شدن
از نظرها پنهان شدن ( شخص مشهور )
از دید خارج شدن ( مکان )
از دید خارج شدن ( مکان )
از چشم افتادن . کمتر دیده شدن