drop in

/ˈdrɑːpɪn//drɒpɪn/

معنی: سر زدن، خدمت کسی رسیدن، سر کشیدن، اتفاقا دیدن کردن، انداختن در
معانی دیگر: سرزده به جایی رفتن، بی خبر رفتن به منزل کسی، درج تصادفی درج تصادفی

جمله های نمونه

1. The restaurant has suffered a big drop in trade.
[ترجمه گوگل]این رستوران دچار افت شدید تجارت شده است
[ترجمه ترگمان]این رستوران متحمل افت بزرگی در تجارت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Do drop in if you happen to be passing!
[ترجمه افشین فلاح] به ما سر میزنی اگه اتفاقی از اینجا رد شدی ؟
|
[ترجمه ....] اگه از اینجاها رد شدی یه سری به ما بزن.
|
[ترجمه گوگل]اگر در حال عبور هستید وارد شوید!
[ترجمه ترگمان]اگر از اینجا رد شوید، وارد شوید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many people experienced a drop in their cholesterol levels when they consumed oat bran.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم با مصرف سبوس جو دو سر، سطح کلسترول خود را کاهش دادند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم هنگامی که برن را مصرف می کنند، یک قطره در سطح کلسترول خود را تجربه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Scientists have observed a drop in ozone levels over the Antarctic.
[ترجمه گوگل]دانشمندان کاهش سطح ازن را بر فراز قطب جنوب مشاهده کرده اند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان کاهش سطح اوزون نسبت به قطب جنوب را مشاهده کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There has been an appreciable drop in the number of unemployed since the new government came to power.
[ترجمه گوگل]از زمان روی کار آمدن دولت جدید، تعداد بیکاران کاهش چشمگیری داشته است
[ترجمه ترگمان]از زمانی که دولت جدید به قدرت رسید، افت قابل توجهی در تعداد بیکاران داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The prime minister will drop in at the disaster area.
[ترجمه نسرین] نخست وزیر به محل فاجعه سر خواهد زد
|
[ترجمه گوگل]نخست وزیر در منطقه فاجعه مستقر خواهد شد
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر در منطقه فاجعه غرق خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There has been a drop in public esteem for teachers.
[ترجمه گوگل]ارزش عمومی معلمان کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]یک قطره در اعتماد عمومی به معلمان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Government statistics show the largest drop in industrial output for ten years.
[ترجمه گوگل]آمارهای دولتی بیشترین کاهش تولید صنعتی در ده سال گذشته را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]آمار دولتی نشان می دهد که بزرگ ترین افت تولید صنعتی به مدت ده سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The new tax and the drop in house values make homeowners feel doubly penalised.
[ترجمه گوگل]مالیات جدید و کاهش ارزش خانه باعث می شود صاحبان خانه احساس جریمه مضاعف کنند
[ترجمه ترگمان]مالیات جدید و کاهش ارزش خانه باعث می شود که صاحبان خانه احساس ناراحتی بیشتری داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I thought I'd drop in on you while I was passing.
[ترجمه گوگل]من فکر کردم که در حال عبور به تو بیایم
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم وقتی داشتم از اینجا رد می شدم به تو دست می زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The glut of coffee led to a sharp drop in prices.
[ترجمه گوگل]مازاد قهوه منجر به کاهش شدید قیمت ها شد
[ترجمه ترگمان]وفور قهوه باعث افت شدید قیمت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Drop in on me at any time.
[ترجمه نانا] هر زمان زمان مایل بودید به من سر بزنید
|
[ترجمه گوگل]هر وقت خواستی به من سر بزن
[ترجمه ترگمان] هروقت خواستی منو بنداز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We really welcome a drop in prices.
[ترجمه گوگل]ما واقعا از کاهش قیمت ها استقبال می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما واقعا از کاهش قیمت ها استقبال می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The drop in travel is bad news for the airline industry.
[ترجمه گوگل]کاهش سفر خبر بدی برای صنعت هواپیمایی است
[ترجمه ترگمان]کاهش مسافرت اخبار بدی برای صنعت هواپیمایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سر زدن (فعل)
appear, drift in, be committed, drop in, originate, visit, call on

خدمت کسی رسیدن (فعل)
drop in, visit, call on, serve out

سر کشیدن (فعل)
guzzle, drift in, drop in, crane the neck, quaff, stretch one's neck

اتفاقا دیدن کردن (فعل)
drop in

انداختن در (فعل)
drop in

تخصصی

[کامپیوتر] درج تصادفی
[برق و الکترونیک] درج تصادقی م.یسخ، رقک، یت بیتی که تصادفاً روی سطح مغناطیسی ثبت می شود .

انگلیسی به انگلیسی

• visit informally or uninvited, briefly visit to say hello

پیشنهاد کاربران

رد شدن، مورد قبول واقع نشدن
drop in
drop by
stop in
stop by
call on
pop round
pop in
swing by
همشون باهم مترادف هستند و به معنی سر زدن ( به جایی یا کسی )
drop - in ( center )
used to describe a place where people can go, usually to get help or advice, at any time without making an appointment ( = an agreed date and time ) :
مکانی برای کمک یا مشاوره معمولا بدون تعیین وقت قبلی
a drop - in center for the homeless
a drop - in clinic/shelter
drop - in Center
مرکز پذیر افراد مریض، بیخانمان یا مرکز نگهدارى کودکان
ملاقات های سرزده، سرکشی های سرزده
Pay me a visit = drop in
به ملاقات کسی رفتن، سر زدن به کسی.
یهویی ( بدون برنامه قبلی ) سر زدن
ملاقات بدون برنامه ریزی قبلی
سقوط آزاد کردن
یعنی come ( در اسلنگ امریکن )
سر کشیدن
شکاف
بی دعوت رفتن

سر راه بکسی یا چیزی سر زدن
ملاقات کوتاه و اتفاقی
=look in on ( someone )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس