drop a bombshell

انگلیسی به انگلیسی

• drop a bomb on something; cause a great disturbance

پیشنهاد کاربران

خبری شوکه کننده به کسی دادن
When She returns, she drops a bombshell on her mother: she’s getting married.
وقتی او به خانه بازمی گردد، خبری شوکه کننده به مادرش می دهد: او قرار است ازدواج کند.
Phrase - informal :
خبری غافلگیرکننده را به صورت ناگهانی به کسی دادن
به عنوان مثال :
Finally she dropped the bombshell. She was pregnant and I was the fathe
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/drop-a-bombshell
بمب انداختن ، خبر ناگهانی و غافلگیر کننده دادن ،
آشوب و هرج و مرج ایجاد کردن . . . .

بپرس