droop

/ˈdruːp//druːp/

معنی: سستی، خمیدگی، افکندن، افسرده و مایوس شدن، پژمرده شدن، اب از دهان تراوش شدن
معانی دیگر: (گیاه) خم شدن، خمیده شدن، سرآویختن، سر به زیر افکندن، پلاسیدن، پژمردن، فرو رفتن، سرافکندن، پایین رفتن، کم نیرو شدن، سست شدن، تحلیل رفتن، روحیه ی خود را از دست دادن، مغموم شدن، دلسرد شدن، روحیه ی خود را باختن، سرآویختگی، پژمردگی

جمله های نمونه

1. the droop of her head
سر خمیدگی او

2. gradually, the soldiers' spirits began to droop
کم کم سربازان روحیه ی خود را از دست دادند.

3. His eyelids began to droop .
[ترجمه گوگل]پلک هایش شروع به افتادگی کردند
[ترجمه ترگمان]پلک هایش به پایین سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't let your spirits droop.
[ترجمه گوگل]اجازه نده روحیه ات افت کنه
[ترجمه ترگمان]امیدت را از دست نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tiredness crept over her, making her eyelids droop.
[ترجمه گوگل]خستگی در او رخنه کرد و پلک هایش را افتاد
[ترجمه ترگمان]Tiredness از روی او گذشت و پلک هایش را به هم زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Haig and Kendall seemed almost to droop as the adrenalin drained out of them.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که هیگ و کندال تقریباً از بین رفته اند زیرا آدرنالین از آنها خارج می شود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که Haig و کندال به نظر می رسید که adrenalin در حال افول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her eyelids began to droop and before long she was fast asleep.
[ترجمه گوگل]پلک هایش شروع به افتادگی کردند و خیلی زود به خواب عمیقی رفت
[ترجمه ترگمان]چشمانش بسته شد و طولی نکشید که به خواب عمیقی فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I let myself droop against the steering wheel.
[ترجمه گوگل]به خودم اجازه دادم جلوی فرمان بخوابم
[ترجمه ترگمان]سرم را روی فرمان گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She lets her head droop against my arm.
[ترجمه گوگل]او اجازه می دهد سرش به بازوی من بیفتد
[ترجمه ترگمان]سرش را روی بازوی من می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Can you water the plants? They're starting to droop.
[ترجمه گوگل]آیا می توانید گیاهان را آبیاری کنید؟ آنها شروع به افتادن می کنند
[ترجمه ترگمان]میتونی گیاهان رو آب کنی؟ دارند پژمرده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These flowers are beginning to droop. You'd better water them.
[ترجمه گوگل]این گلها شروع به افتادن کرده اند بهتره بهشون آب بدی
[ترجمه ترگمان]این گل ها شروع به بسته شدن می کنند بهتره بهشون آب بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That animal spirits droop in a bust is anomalous than that they soar in a boom.
[ترجمه گوگل]اینکه ارواح حیوانی در نیم تنه آویزان می شوند، غیرعادی است تا اینکه در یک رونق اوج بگیرند
[ترجمه ترگمان]اون روحیه حیوانی که در حال سقوط است غیر عادی از اینه که توی یه انفجار پرواز میکنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His chest heaved and his body seemed to droop.
[ترجمه گوگل]سینه‌اش تکان می‌خورد و بدنش به نظر می‌رسید که افتاده بود
[ترجمه ترگمان]سینه اش بالا آمد و بدن او پایین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I hope I haven't too much the droop of the misunderstood.
[ترجمه گوگل]امیدوارم که خیلی از سوءتفاهم ها نرفته باشم
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که در droop اشتباه نکرده باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. See how they hang their heads and droop, and wither.
[ترجمه گوگل]ببینید چگونه سرشان را آویزان می کنند و می افتند و پژمرده می شوند
[ترجمه ترگمان]ببین چطور سرشون رو آویزون میکنن و پژمرده میشن و پژمرده میشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سستی (اسم)
abulia, weakness, laxity, indolence, frailty, asthenia, acedia, lassitude, laxation, relaxation, debility, impuissance, atony, inactivity, droop, feeble-mindedness, flaccidity, phlegm, sloth, limpness, slothfulness

خمیدگی (اسم)
incline, bend, slouch, bent, curve, flexure, batter, curvature, hogging, flexion, stoop, crankle, tortuosity, droop, circumflexion, inflection, crookedness, inflexion, flection, nutation

افکندن (فعل)
give, shed, cast, throw, droop, fling, quoit, up-end

افسرده و مایوس شدن (فعل)
droop

پژمرده شدن (فعل)
fade, wither, droop, quail, languish, miff

اب از دهان تراوش شدن (فعل)
droop

انگلیسی به انگلیسی

• hanging down, sagging, sinking
sag, sink; wilt, drop, fall; let sink or drop
if something droops, it hangs or leans downwards with no strength or firmness.

پیشنهاد کاربران

در شاخه برق: افت
آویزان شدن
droop ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: غری
تعریف: برآمدگی غیرتیز درز مضاعف در پایین محل درز
برای گیاه به معنی پژمرده شدن هست.
یا کسی که انقدر خسته ست چشماش داره از خستگی بسته میشه به حالت چشماش گفته میشه.
یا مثلا برای سیبیلی که مدلش رو به پایین هست میگن . a droopy moustache
کلا" به جیزی که حالت افتاده و رو به پایین داشته باشه اتلاق میشه.
غمگین و ضعیف شدن هم معنی میده.
[برق و الکترونیک] زمای که پالس از حالت یک منطقی بسمت صفر منطقی میرود

بپرس