1. driver training
آموزش رانندگی
2. a driver who disobeys traffic regulations
راننده ای که مقررات رانندگی را رعایت نمی کند (زیر پا می گذارد)
3. the driver applied the brakes and the car screeched
راننده ترمز گرفت و ماشین صدای گوشخراشی کرد.
4. the driver blinked his lights twice and then stopped the car
راننده دوبار چراغ ها را خاموش و روشن نمود و سپس ماشین را متوقف کرد.
5. the driver braked around curves
راننده سر پیچ های جاده ترمز می گرفت (اتومبیل را آهسته می راند).
6. the driver cut the wheel sharply
راننده فرمان را به سرعت چرخاند.
7. the driver may be liable for anything that happens to the passengers
مسئولیت هر اتفاقی که برای مسافران پیش بیاید ممکن است به گردن راننده بیافتد.
8. the driver rolled down his window
راننده پنجره اش را پایین کشید.
9. the driver squeezed eight passengers into his taxi
راننده هشت مسافر را در تاکسی خود چپاند.
10. the driver swung around the fallen tree
راننده درخت افتاده را دور زد.
11. the driver then volleyed us a string of curses
سپس راننده رگباری از ناسزا نثارمان کرد.
12. a bus driver
راننده ی اتوبوس
13. a crazy driver
راننده ی بی مخ
14. a daredevil driver
شوفر بی باک
15. a hit-and-run driver
راننده ای که از محل تصادف فرار کرده است.
16. a proficient driver
راننده ی ماهر
17. a reckless driver
راننده ی بی دقت
18. a relief driver
راننده ی کمکی
19. a safe driver
راننده ی محتاط
20. a woman driver
راننده ی مونث (زن)
21. an accident-prone driver
راننده ای که مرتبا دچار تصادف می شود
22. the taxi driver slanged a customer who was arguing with him
راننده ی تاکسی نسبت به یک مشتری که با او بحث می نمود فحاشی کرد.
23. the wounded driver dragged himself to the nearest phone
راننده ی زخمی خود را کشان کشان به نزدیکترین تلفن رساند.
24. a simple camel driver
یک شتربان عادی
25. he gave the driver a wadded bill
یک اسکناس مچاله شده به راننده داد.
26. i nudged the driver because he was falling into a drowse
با آرنج زدم به راننده چون داشت چرت می زد.
27. he is a careless driver and has already had several accidents
او راننده ی سر به هوایی است و تا به حال چندین تصادف کرده است.
28. mehri is a cautious driver
مهری راننده ی محتاطی است.
29. the boat had one driver and four passengers
قایق یک راننده و چهار سرنشین داشت.
30. don't travel with an unreliable driver
با یک راننده غیر قابل اطمینان سفر نکن
31. he argued with the taxi driver over the fare
سر کرایه با راننده ی تاکسی بگومگو کرد.
32. the picket persuaded the truck driver not to enter the warehouse
پیشگامان اعتصاب راننده ی کامیون را متقاعد کردند که وارد انبار نشود.
33. the motorcycle skidded and spilled the driver in the dust
موتورسیکلت لیز خورد و راننده را به خاک افکند.
34. aslan wrangled and rowed with the taxi driver
اصلان با راننده ی تاکسی بگومگو و دعوا کرد.
35. she sat up front next to the driver
او جلو و کنار راننده نشست.
36. a police officer who moonlights as a truck driver
افسر پلیس که بعد از ساعات کار،کامیون رانی می کند
37. when the police ordered the car to stop, the driver got into a panic
وقتی که پلیس دستور توقف اتومبیل را داد راننده دستپاچه شد.
38. he agreed to go to zahedan with the provision that they would give him a house and a driver
او قبول کرد که به زاهدان برود،به شرط آن که به او خانه و راننده بدهند.