drive crazy
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
عصبانی کردن، عامیانه ( کسی را جان به لب کردن، جان کسی را به لب رساندن )
to make someone or something get into a bad or extreme state, usually an emotional one
![drive crazy](//img.abadis.ir/comments/words/drive crazy/007370.webp)
![drive crazy](http://img.abadis.ir/comments/words/drive crazy/007370.webp)
اعصاب کسی رو به هم ریختن
آزردن
عصبی کردن
عصبی کردن
عصبانی کردن
رو مخ کسی راه رفتن
دیونه ام کرده
اعصابمو خرد کرده
عصبانی کردن، عامیانه ( کسی را جان به لب کردن، جان کسی را به لب رساندن )
مثال
let's kill this mosquito it makes me crazy
بذار این پشه رو بکشم. جونم رو به لبم رسونده.
مثال
بذار این پشه رو بکشم. جونم رو به لبم رسونده.
عصبانی کردن
خشمگین کردن
دیوانه کردن ( مجازی )
خشمگین کردن
دیوانه کردن ( مجازی )