drive crazy
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
عصبانی کردن، عامیانه ( کسی را جان به لب کردن، جان کسی را به لب رساندن )
to make someone or something get into a bad or extreme state, usually an emotional one
اعصاب کسی رو به هم ریختن
آزردن
عصبی کردن
عصبی کردن
عصبانی کردن
رو مخ کسی راه رفتن
دیونه ام کرده
اعصابمو خرد کرده
عصبانی کردن، عامیانه ( کسی را جان به لب کردن، جان کسی را به لب رساندن )
مثال
let's kill this mosquito it makes me crazy
بذار این پشه رو بکشم. جونم رو به لبم رسونده.
مثال
بذار این پشه رو بکشم. جونم رو به لبم رسونده.
عصبانی کردن
خشمگین کردن
دیوانه کردن ( مجازی )
خشمگین کردن
دیوانه کردن ( مجازی )