عبارت "drive a wedge" به معنی ایجاد شکاف یا اختلاف بین دو طرف است. این عبارت در موقعیت هایی به کار می رود که فردی یا چیزی باعث تفرقه و دشمنی بین دو نفر یا گروه می شود.
### توضیح کلمه به کلمه:
... [مشاهده متن کامل]
- Drive: به معنی راندن یا هدایت کردن است. در این عبارت، به معنی ایجاد کردن یا وارد کردن چیزی به شکاف یا فاصله است.
- Wedge: به معنی چوب پنبه یا تکه ای از چوب که به شکاف می رود. این واژه نمادی از شکاف است که در موقعیت های مختلف برای جدا کردن دو بخش استفاده می شود.
- - -
### مفهوم کلی:
Drive a wedge به معنای ایجاد یک شکاف یا فاصله عمیق بین دو طرف است که باعث بدبینی، دشمنی یا قطع ارتباط می شود.
- - -
### مثال ها:
1. The rumor about their disagreement really drove a wedge between them.
شایعه در مورد اختلاف شان واقعاً باعث شکاف عمیقی بین آنها شد.
2. Politicians often try to drive a wedge between different groups to gain power.
سیاستمداران اغلب تلاش می کنند شکاف هایی بین گروه های مختلف ایجاد کنند تا قدرت به دست آورند.
3. Don't let minor issues drive a wedge in your relationship.
اجازه نده که مسائل کوچک باعث ایجاد شکاف در رابطه تان شود.
- - -
این عبارت معمولاً در موقعیت هایی استفاده می شود که یک عامل خارجی باعث ایجاد تنش یا جدایی در میان افراد یا گروه ها می شود.
chatgpt
### توضیح کلمه به کلمه:
... [مشاهده متن کامل]
- Drive: به معنی راندن یا هدایت کردن است. در این عبارت، به معنی ایجاد کردن یا وارد کردن چیزی به شکاف یا فاصله است.
- Wedge: به معنی چوب پنبه یا تکه ای از چوب که به شکاف می رود. این واژه نمادی از شکاف است که در موقعیت های مختلف برای جدا کردن دو بخش استفاده می شود.
- - -
### مفهوم کلی:
Drive a wedge به معنای ایجاد یک شکاف یا فاصله عمیق بین دو طرف است که باعث بدبینی، دشمنی یا قطع ارتباط می شود.
- - -
### مثال ها:
شایعه در مورد اختلاف شان واقعاً باعث شکاف عمیقی بین آنها شد.
سیاستمداران اغلب تلاش می کنند شکاف هایی بین گروه های مختلف ایجاد کنند تا قدرت به دست آورند.
اجازه نده که مسائل کوچک باعث ایجاد شکاف در رابطه تان شود.
- - -
این عبارت معمولاً در موقعیت هایی استفاده می شود که یک عامل خارجی باعث ایجاد تنش یا جدایی در میان افراد یا گروه ها می شود.
بین دو نفر که باهم خوب بودن، فاصله افتادن
مثال: I've seen smaller things drive a wedge between people.
ترجمه:قبلا دیدم که اتفاقات کوچیک باعث جدایی بین آدما میشه ( بینشون فاصله میندازه )
متفرقە کردن
تفرفه انداختن - تفرقه پراکنی - اختلاف انداختن
موش دواندن در کاری
موش دواندن در کاری