drily

/ˈdraɪli//ˈdraɪli/

معنی: با خشگی، بطور خشگ
معانی دیگر: رجوع شود به: dryly، dryly : بطور خشگ

جمله های نمونه

1. 'Well, at least it's not purple,' she commented drily.
[ترجمه گوگل]او با خشکی نظر داد: "خب، حداقل بنفش نیست "
[ترجمه ترگمان]به خشکی گفت: خوب، حداقل بنفش نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "That is surprising. " — "Hardly," I said drily.
[ترجمه گوگل]"این تعجب آور است " - با خشکی گفتم: "به سختی "
[ترجمه ترگمان]من با لحن خشکی گفتم: \" این شگفت انگیز است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He smiled drily and leaned back in his chair.
[ترجمه گوگل]لبخند خشکی زد و به پشتی صندلی تکیه داد
[ترجمه ترگمان]او لبخند خشکی زد و به پشتی صندلی اش تکیه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He swallowed drily and nodded.
[ترجمه گوگل]آب دهانش را خشک قورت داد و سر تکان داد
[ترجمه ترگمان]او با خشکی آب دهانش را قورت داد و سرش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A royal summons, no less, Sabine thought drily.
[ترجمه گوگل]سابین خشک فکر کرد، احضار سلطنتی، نه کمتر
[ترجمه ترگمان]ساب ین به خشکی باخود گفت: نه، یک احضاریه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Apart, she thought drily, from complete nutcases like myself.
[ترجمه گوگل]جدا، او به طور خشک فکر می کرد، مانند من
[ترجمه ترگمان]او با لحنی خشک و خشک و با لحنی خشک فکر کرد: به جز خودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She heard him dial, and speak briefly and drily, almost as though similar rescue operations landed on his doorstep every night.
[ترجمه گوگل]صدای او را شنید که به طور خلاصه و خشک صحبت می کرد، تقریباً انگار هر شب عملیات نجات مشابهی در آستان او انجام می شد
[ترجمه ترگمان]صدای بوق را شنید و با لحن خشکی گفت: تقریبا مثل این که عملیات های نجات مشابهی هر شب روی خانه او فرود می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Which, she thought drily, was probably the only welcome she'd get.
[ترجمه گوگل]او با خشکی فکر کرد که احتمالاً تنها استقبالی بود که از او دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او با لحنی خشک فکر کرد: که به احتمال زیاد تنها خوش آمد گویی به او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Barnett replied drily that Davis's best option was to feed the gingerbread to his bears.
[ترجمه گوگل]بارنت با خشکی پاسخ داد که بهترین گزینه دیویس این است که نان زنجبیلی را به خرس هایش بدهد
[ترجمه ترگمان]بارنت با خشکی جواب داد که بهترین انتخاب دیویس برای خوردن نان زنجفیلی به خرس های دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He has recalled drily that as a schoolboy he found it easy to get his own way.
[ترجمه گوگل]او به سختی به یاد می آورد که به عنوان یک دانش آموز به راحتی می توانست راه خود را طی کند
[ترجمه ترگمان]او به طور خشکی به یاد می آورد که به عنوان یک بچه مدرسه ای آن را آسان یافته بود تا راه خود را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A subject which, I thought drily, afforded a good deal of scope for liars.
[ترجمه گوگل]موضوعی که به سختی فکر می‌کردم، فضای زیادی برای دروغگویان فراهم می‌کند
[ترجمه ترگمان]با لحنی خشک و خشک فکر کردم: موضوعی است که برای دروغ گوها زیاد کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. "Possible," I said drily, "but not likely".
[ترجمه گوگل]با خشکی گفتم: ممکن است، اما محتمل نیست
[ترجمه ترگمان]من با لحن خشکی گفتم: \"ممکن است، اما به احتمال زیاد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mike ( drily ): " Any he's going to marry her next week? ".
[ترجمه گوگل]مایک (با خشکی): "آیا او هفته آینده با او ازدواج می کند؟"
[ترجمه ترگمان]مایک با لحن خشکی گفت: \"آیا او قصد دارد هفته آینده با او ازدواج کند؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The lady nodded drily to me.
[ترجمه گوگل]خانم با سر خشکی به من تکان داد
[ترجمه ترگمان]خانم به خشکی سرش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با خشگی (قید)
drily, dryly

بطور خشگ (قید)
drily, dryly

انگلیسی به انگلیسی

• in a dry manner, without moisture; unemotionally, coldly; sarcastically; in an uninteresting manner

پیشنهاد کاربران

به سردی - با لحنی خشک
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dry
✅️ اسم ( noun ) : dryness
✅️ صفت ( adjective ) : dry
✅️ قید ( adverb ) : dryly / drily

بپرس