دیکشنری
مترجم
بپرس
drifty
دارای انباشتگی (یا دارای تمایل به انباشته شدن)، رانه گرای، رانه دار، پشته پشته، پشته پشته in some places the snow has become drifty در برخی جاها برف انباشته شده است
دنبال کنید
جمله های نمونه
1. in some places the snow has become drifty
در برخی جاها برف انباشته شده است.
انگلیسی به انگلیسی
• of drifts, characterized by drifts; flowing
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها