drift away

پیشنهاد کاربران

To move away slowly and gradually, often without a specific direction or purpose.
✍️ به تدریج و به آهستگی دور شدن، اغلب بدون یک جهت یا هدف مشخص.
✍️✍️دور شدن عاطفی یا ذهنی است، به تدریج از دست دادن ارتباط یا تمرکز
...
[مشاهده متن کامل]

👇مترادف؛
Float away
Move away
Fade away
👇مثال؛
He began to drift away from his old friends after moving to a new city.
Her interest in the project drifted away over time.
The boat slowly drifted away from the shore.

به خواب رفتن
Fall asleep
( دین ) ترک کردن - دور انداختن - کنار گذاشتن - سرد شدن از - دور شدن
∆For believers, It actually hurts to see how many people drift away from God and religion, but it's heartwarming at the same time cause religions are poisonous
پر پرواز درآوردن
تو باد رها شدن
دور شدن
به تدریج دور شدن، آهسته آهسته دور شدن، کناره گرفتن از کسی، از مسیر اصلی جدا شدن، با موج دورشدن، با موج برده شدن، از۰۰۰ دور شدن یا دوری گرفتن ، از۰۰۰ کناره گرفتن، آب یا موج ۰۰۰۰را بردن
از ذهن دور شدن
سرد شدن رابطه به مرور زمان
You and I have kind of drifted away:
من و تو به مرور از هم دروم شدیم و دیگه مثل قبل صمیمی نیستیم
drift apart هم استفاده میشه ولی خیلی رایج نیست.

بپرس