dread

/ˈdred//dred/

معنی: وحشت، خوف، بیم، ترس، خوفناکی، ترسیدن
معانی دیگر: هراس، دلهره، دلواپسی (شدید)، هراسیدن، دلهره داشتن، دلواپس بودن، (به شدت) ترس داشتن، شکوخیدن، (ترس آمیخته با احترام) بیم، واهمه، رعب، چیز مورد هراس، هراس انگیز، بیم آفرین، دلهره آور، نگران کننده، (قدیمی) با ترس و احترام رفتار کردن، بیم داشتن، بیمناک بودن، با بی میلی شدید روبرو شدن، بی میلی و دلواپسی، ترسیدن از

جمله های نمونه

1. dread secret weapons
سلاح های مخوف سری

2. a dread disease
بیماری وحشت انگیز

3. his dread of god's wrath . . .
بیم او از خشم خداوند . . . .

4. nameless dread
وحشت بیان نکردنی

5. they dread any kind of change
آنان از هر گونه تغییر هراس دارند.

6. (shakespeare) the dread of something after death
هراس از چیزی پس از مرگ

7. an instinctive dread of mice
ترس فطری از موش

8. stand in dread of
بیم داشتن از،هراسیدن از

9. he was smitten with dread
وحشت زده شد.

10. she lived in hourly dread
او در هراس دایم بسر می برد.

11. nowadays aids is a worldwide dread
این روزها بیماری ایدز هراسی جهان گیر است.

12. a bunch of tired old men who dread new things
یک مشت پیر و وامانده که از چیزهای تازه می ترسند

13. we awaited the coming of the storm with dread
با دلهره در انتظار آمدن توفان بودیم.

14. Burnt bairns dread the fire.
[ترجمه گوگل]بچه های سوخته از آتش می ترسند
[ترجمه ترگمان]دل و روده آدم را از آتش بیرون می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I dread to think what will happen if they get elected .
[ترجمه گوگل]من می ترسم فکر کنم اگر آنها انتخاب شوند چه اتفاقی می افتد
[ترجمه ترگمان]می ترسم اگر آن ها انتخاب شوند چه اتفاقی خواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I dread to think what will become of them if they lose their home.
[ترجمه گوگل]می ترسم فکر کنم اگر خانه خود را از دست بدهند چه بلایی سر آنها می آید
[ترجمه ترگمان]می ترسم فکر کنم که اگر خانه آن ها را از دست بدهند چه بر سرشان خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She has a dread of hospitals.
[ترجمه Maryam] او از بیمارستان وحشت دارد
|
[ترجمه سنا] او از بیمارستان ها ترس داشت
|
[ترجمه گوگل]او از بیمارستان می ترسد
[ترجمه ترگمان]او از بیمارستان ها می ترسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The prospect of working full-time fills me with dread.
[ترجمه گوگل]دورنمای کار تمام وقت مرا پر از ترس می کند
[ترجمه ترگمان]چشم انداز کار تمام وقت مرا با وحشت پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. She thought with dread of the cold winters to come.
[ترجمه گوگل]او با ترس از زمستان های سرد آینده فکر کرد
[ترجمه ترگمان]با وحشت از زمستان سرد به فکر فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. I dread going to the dancing parties.
[ترجمه غزل] من از رفتن به پارتی ( مهمانی ) های رقص وحشت دارم.
|
[ترجمه گوگل]از رفتن به مهمانی های رقصیدن می ترسم
[ترجمه ترگمان]من از رفتن به مهمونی رقص وحشت دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. We lived in mortal dread of him discovering our secret.
[ترجمه گوگل]ما در ترس فانی زندگی می کردیم که او راز ما را کشف کند
[ترجمه ترگمان]ما در وحشتی مرگبار زندگی می کردیم که راز ما را کشف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وحشت (اسم)
fear, dread, abhorrence, panic, terror, horror, fray, fright, funk, awe, jitters, trepidation

خوف (اسم)
scare, fear, dread, phobia, terror, horror, apprehension, funk, anxiety, awe, windup, boggle, trepidity

بیم (اسم)
scare, fear, dread, phobia, care, apprehension, funk, awe, misgiving, scrupulosity, qualm, scruple

ترس (اسم)
fear, dread, horror, fray, awe, dismay, misgiving

خوفناکی (اسم)
dread, terror, horror, danger

ترسیدن (فعل)
bash, abhor, scare, fear, dread, quail

انگلیسی به انگلیسی

• fear, terror, horror
fear, be afraid; be anxious about; hold in awe, respect greatly
if you dread something unpleasant which may happen, you feel anxious about it. verb here but can also be used as an uncount noun. e.g. her dread of returning to school gets stronger.

پیشنهاد کاربران

دلهره
1. وحشت. ترس. هراس . بیم. خوف. دلهره. نگرانی 2. مایه وحشت. مایه نگرانی 3. وحشتناک. مخوف/ 1. ترسیدن از. وحشت داشتن از. وحشت کردن از. به وحشت افتادن از
مثال:
I used to dread going to school
من قبلا از رفتن به مدرسه می ترسیدم.
...
[مشاهده متن کامل]

she was filled with dread
او انباشته از ترس و وحشت و دلهره و نگرانی بود.
a dread secret
یک راز مخوف و وحشتناک

ترسیدن از، وحشت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dread
✅️ اسم ( noun ) : dread
✅️ صفت ( adjective ) : dreadful / dreaded
✅️ قید ( adverb ) : dreadfully
Dread doing sth
Dread=ترسیدن
Iam Dread paying alot
Dread sth
Dread doing sth
از چیزی یا انجام کاری مثل سگ ترسیدن
بر حذر بودن از چیزی، بیم چیزی رو داشتن
The day I was dreading
ترسیدن
وحشت
fear
ترس
He can't swim and dreads going in the water.
او نمی تواند شنا کند و از رفتن در آب وحشت دارد.
dread ( noun ) :
دلهره، ترس، وحشت و بیم
Dread of losing those we love
dread ( verb ) :
دلهره داشتن، ترسیدن، وحشت داشتن، استرس داشتن
Im dreading going back to work
dreadful ( adj ) :
terrible, وحشتناک
tip:dread is for sth that is going to happen or may happen
"look forward to with fear "
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس