draw the line


حد (برای چیزی) معلوم کردن، خط و نشان کشیدن

جمله های نمونه

1. One must draw the line somewhere.
[ترجمه مهدی] باید بعضی جا ها یه حد مشخص کنی ( برای خودت )
|
[ترجمه گوگل]باید یک جایی خط کشید
[ترجمه ترگمان]باید یک جایی خط را بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I swear quite a lot but even I draw the line at saying certain words.
[ترجمه نسیان] من خیلی فحش میدم اما حتی منم دور گفتن یک سری کلمات رو خط میکشم.
|
[ترجمه گوگل]من خیلی قسم می خورم، اما حتی برای گفتن کلمات خاصی هم خط می کشم
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی فحش می دهم، اما حتی یک کلمه هم حرف می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I don't mind helping, but I draw the line at doing everything myself.
[ترجمه Sally] کمک کردن برام مهم نیست, اما در انجام هر کاری حدی برای خودم دارم.
|
[ترجمه گوگل]من از کمک کردن مهم نیستم، اما برای انجام همه کارها خودم خط می کشم
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم کمکی به من بکند، اما من خودم این کار را می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sometimes he found it hard to draw the line between work and pleasure.
[ترجمه گوگل]گاهی به سختی می توانست مرز کار و لذت را مشخص کند
[ترجمه ترگمان]گاهی برایش دشوار می شد که خط بین کار و لذت را بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Where do you draw the line between genius and madness?
[ترجمه گوگل]مرز بین نبوغ و جنون را کجا می کشید؟
[ترجمه ترگمان]این خط بین نبوغ و نبوغ را از کجا می کشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I don't mind doing some gardening but I draw the line at digging.
[ترجمه گوگل]من بدم نمی آید که باغبانی انجام دهم، اما در حفاری خط می کشم
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم باغبانی مشغول باشد، اما من ریسمان را از زمین بیرون می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I draw the line at Ppesetas and Ppfennigs.
[ترجمه گوگل]من روی پپستاس و پیفنیگز خط می کشم
[ترجمه ترگمان] من خط و \"Ppesetas\" و \"Ppfennigs\" رو می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The key is knowing where to draw the line before persistence leads to annoyance.
[ترجمه گوگل]نکته کلیدی این است که بدانید قبل از اینکه تداوم منجر به آزار شود، کجا خط بکشید
[ترجمه ترگمان]کلید فهمیدن این است که کجا باید قبل از پافشاری، خط را کشش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But I draw the line at a car sticker.
[ترجمه گوگل]اما من روی برچسب ماشین خط می کشم
[ترجمه ترگمان]اما من ریسمان را از روی برچسب ماشین بیرون می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But the problem will not be where to draw the line but how to draw it.
[ترجمه گوگل]اما مشکل این نیست که کجا باید خط را بکشیم، بلکه مشکل این است که چگونه آن را بکشیم
[ترجمه ترگمان]اما این مشکل جایی نخواهد بود که خط کشیدن را رسم کنیم، اما چگونه آن را ترسیم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I don't mind a little mess, but I draw the line at wearing work boots in the house.
[ترجمه گوگل]من از کمی آشفتگی مهم نیستم، اما پوشیدن چکمه های کار در خانه را خط می کشم
[ترجمه ترگمان]ناراحت نمی شوم، اما ریسمان را به پوشیدن چکمه های کار در خانه می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I draw the line at that!
[ترجمه گوگل]من آن را خط می کشم!
[ترجمه ترگمان]من ریسمان را از آن بیرون می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Where do you draw the line?
[ترجمه گوگل]خط را کجا رسم کردی؟
[ترجمه ترگمان]ریسمان را از کجا می کشی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At some point, though, you have to draw the line.
[ترجمه گوگل]با این حال، در یک نقطه، شما باید خط بکشید
[ترجمه ترگمان]به هر حال، تو باید خط رو بکشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I also needed to draw the line at what I considered appropriate to discuss publicly.
[ترجمه گوگل]همچنین لازم بود آنچه را که برای بحث عمومی مناسب می دانستم خط بکشم
[ترجمه ترگمان]همچنین برای بحث در مورد آنچه که برای بحث در ملا عام مناسب به نظر می رسید نیاز داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• set a limit, fix a boundary, decide what is acceptable and what is not

پیشنهاد کاربران

Shirin
حد و مرز گذاشتن
حد و مرز قائل شدن
حذف کردن
اتمام حجت کردن
دیگه خط قرمزم اینه ، دیگه زیر بار این نمریم
حرف اضافه اش at هست
draw the line at . . . . sth
زیر بار چیزی نرفتن
دور چیزی خط کشیدن ( برای استفاده نکردن از آن )
Make it clear that something is unacceptable
به طور واضحی دو چیز را از هم جدا کردن
مرزی که نشون بدی که این خط قرمز منه.
به دیگران به فهمنی خط قرمز داری
میتونی بگی i draw the line به معنی اینکه فلان چیز خط قرمزه منه!
حد و مرز را مشخص کردن برای کسی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس