draw on

/ˈdrɒˈɑːn//drɔːɒn/

معنی: نزدیک شدن، متصل شدن، باعی شدن، عهده کسی برات کشیدن
معانی دیگر: فرارسیدن، نزدیک شدن به، باعک شدن

جمله های نمونه

1. I'll have to draw on my savings.
[ترجمه ediya] من باید از پس اندازم استفاده کنم.
|
[ترجمه گوگل]من باید از پس اندازم استفاده کنم
[ترجمه ترگمان]باید حساب پس اندازم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She has 20 years' teaching experience to draw on.
[ترجمه هرمزی] او 20 سال سابقه تدریس دارد که از آن استفاده کند.
|
[ترجمه حسین گیان] ۲۰ سال سابقه تدریس دارد که ردیش حساب کند
|
[ترجمه گوگل]او 20 سال تجربه تدریس دارد
[ترجمه ترگمان]او ۲۰ سال دارد که به تجربه خود ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They don't want to draw on the fund unless they have to.
[ترجمه هرمزی] آنها نمیخواهند از این پول استفاده کند مگر آن که ناچار شوند.
|
[ترجمه گوگل]آنها نمی خواهند از صندوق استفاده کنند مگر اینکه مجبور شوند
[ترجمه ترگمان]اونا نمی خوان سرمایه گذاری کنن، مگر اینکه مجبور باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We need to draw on the professional expertise of a large number of teachers.
[ترجمه گوگل]ما باید از تخصص حرفه ای تعداد زیادی از معلمان استفاده کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید تخصص حرفه ای تعداد زیادی از معلمان را جذب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I had to draw on my savings to pay for the repairs.
[ترجمه ebrahim995] من مجبور بودم که از پس اندازم برای تعمیرات استفاده کنم.
|
[ترجمه گوگل]مجبور شدم از پس انداز خود برای پرداخت هزینه تعمیرات استفاده کنم
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم از پس اندازم خرج کنم تا پول تعمیرات رو بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had to draw on reserves of strength just to finish the race.
[ترجمه گوگل]او باید از ذخایر قدرت استفاده می کرد تا بتواند مسابقه را تمام کند
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود برای تمام کردن مسابقه از قوای ذخیره استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We shall have to draw on our savings if we buy a house.
[ترجمه گوگل]اگر خانه بخریم باید از پس اندازمان استفاده کنیم
[ترجمه ترگمان]اگر خانه بخریم، باید روی savings حساب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The assignment asked us to draw on our experiences while we were in England.
[ترجمه گوگل]ماموریت از ما خواست تا از تجربیات خود در زمانی که در انگلیس بودیم استفاده کنیم
[ترجمه ترگمان]این ماموریت از ما خواست تا زمانی که در انگلستان بودیم از تجربیات خود استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Everyone had two sheets of paper to draw on.
[ترجمه گوگل]هر کس دو ورق کاغذ برای کشیدن داشت
[ترجمه ترگمان]هر کسی دو برگ کاغذ داشت که می بایست روی آن نقاشی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I shall have to draw on my savings.
[ترجمه بهمن] شاید مجبور بشوم از پس اندازم استفاده کنم.
|
[ترجمه گوگل]من باید از پس اندازم استفاده کنم
[ترجمه ترگمان]پس باید حساب پس اندازم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She had a wealth of experience to draw on.
[ترجمه گوگل]او تجربیات زیادی داشت که باید از آن استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]او سرشار از تجربه و تجربه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was able to draw on her immense inner strength.
[ترجمه گوگل]او توانست از نیروی عظیم درونی خود استفاده کند
[ترجمه ترگمان]قدرت درونی خویش را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I shall have to draw on my money.
[ترجمه گوگل]باید از پولم استفاده کنم
[ترجمه ترگمان]باید به پول خودم عمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Maltravers took a long draw on his cigarette.
[ترجمه گوگل]مالتراورز روی سیگارش کشش طولانی کشید
[ترجمه ترگمان]به بیت سیگارش را دراز کرد و سیگار کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نزدیک شدن (فعل)
near, nigh, accede, approach, come close, accost, draw on, verge

متصل شدن (فعل)
adjoin, draw on

باعی شدن (فعل)
occasion, make, cause, draw on

عهده کسی برات کشیدن (فعل)
draw on

انگلیسی به انگلیسی

• gain inspiration from, take ideas from; take advantage of (resources), make use of (support or help); suck in; approach, come near to; make marks on a surface with a writing implement

پیشنهاد کاربران

متوسل شدن/بهره بردن/متکی بودن
latent power refers to the raw potential it can draw on when competing with
rival states.
He claimed to be merely passing throuth the area, but clearly he had come to draw on my expertise
او ادعا کرد که فقط می خواد از منطقه عبور کنه، اما واضح بود که اومده بود که از دانش و مهارت من استفاده کنه
معنای دوستمون:
✔️مورد استفاده قرار دادن، به کار گرفتن
:Meaning
use one's experience, talents, or skills as a resource
👈🏿 One thing that made me feel particularly proud was when I completed a challenging project at work. The project was for a high - profile client and involved a complex set of requirements and a tight deadline
...
[مشاهده متن کامل]

I had been working on the project for several weeks, often putting in long hours and going above and beyond to ensure that everything was on track. There were many obstacles along the way, including unexpected changes to the client’s specifications and technical issues with some of the software tools we were using
Despite these challenges, I was able to stay focused and motivated, ⭐drawing on my skills and experience⭐ to come up with creative solutions and workarounds. I also communicated regularly with my team and the client, keeping everyone informed and making sure that everyone was on the same page

ادامه پیدا کردن
draw on استفاده کردن
draw up تنظیم کردن
draw out بیرون کشیدن
drawback اشکال
draw blood آزمایش خون گرفتن
توسل
مرور کردن، کاربستن، به کار بردن، مرور ذهنی، تجسم ذهنی، به تصویر کشیدن ( ذهنی )
به یاد آوردن
بهره بردن
afford
سپری شدن زمان و فصل
Night was drawing on = شب گذشت
entail
● به انتها نزدیک شدن
● draw on something
از چیزی بهره جستن
بهره گرفتن از
استفاده کردن
1 کمک گرفتن، استناد کردن
2 تن کردن، به تن کشیدن
to put on a particular piece of clothing=macmillandictionary. com

متکی بودن
ترسیم کردن
draw on research = از پژوهش خاصی استفاده کردن، بهره بردن
مثال:
. We draw on researches on stress–distress process
از مطالعاتی در زمینه ی فرآیند استرس - دیسترس استفاده می کنیم.

استفاده کردن از
متوسل شدن به
بهره جستن از
پک زدن به سیگار
ادامه پیدا کردن
الهام گرفتن از، گرفتن ایده های از، نفع بردن از، بهره جستن از
بر اساس چیزی بودن / بر اساس / برداشت کردن ( پول از پس انداز ) /دادن دود سیگار به درون بدن /نزدیک شدن ( به پایان یک دوره زمانی )
مورد استفاده قرار دادن، به کار گرفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس