draw back


معنی: پس زدن، عقب کشیدن، مانع، علت، اشکال، زیان، بی فایدگی
معانی دیگر: عقب نشستن، پس کشیدن، نقطه ضعف، عیب، ایراد، کاستی، آهو، بازپرداخت، پس پرداخت، استراد حقوق گمرگی (به ویژه به کسی که کالای وارداتی را دوباره صادر کند)

جمله های نمونه

1. slow drying is the chief drawback of this paint
دیرخشک شدن عیب عمده ی این رنگ است.

2. It's too late to draw back from the plan.
[ترجمه alii] این یک شهر عالی است - تنها مشکل آب و هوا است
|
[ترجمه مهراوه] شهر بسیار خوبسیت، تنها نقطه ضعف آن آب و هواست
|
[ترجمه Farinaz] این یه شهر عالی هستش - فقط عیبش آب و هواش هستش
|
[ترجمه گوگل]برای عقب نشینی از برنامه خیلی دیر شده است
[ترجمه ترگمان]برای برگشتن از نقشه خیلی دیر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Neither side can draw back from the agreement once the contract is signed.
[ترجمه گوگل]پس از امضای قرارداد، هیچ یک از طرفین نمی توانند از توافق عقب نشینی کنند
[ترجمه ترگمان]زمانی که قرارداد امضا شود هیچ کدام از طرفین نمی توانند از این توافقنامه عقب نشینی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Either they must draw back from the spotlight and forfeit their privileges or pick their partners based on purely practical criteria.
[ترجمه گوگل]یا باید از کانون توجه خارج شوند و امتیازات خود را از دست بدهند یا شرکای خود را بر اساس معیارهای کاملاً عملی انتخاب کنند
[ترجمه ترگمان]یا باید از کانون توجه بیرون بکشند و امتیازات خود را از دست بدهند یا partners را براساس معیارهای کاملا عملی از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was no time to raise it and draw back for a stabbing blow.
[ترجمه گوگل]فرصتی برای بلند کردن آن و عقب نشینی برای یک ضربه چاقو وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]زمانی برای بلند کردن آن وجود نداشت و برای ضربه چاقو به عقب می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Let me not draw back from the Sacrifice I have made of my free choice and conviction.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید از فداکاری که از انتخاب آزادانه و اعتقادم انجام داده ام عقب نشینی نکنم
[ترجمه ترگمان]اجازه بدهید من از فداکاری که از انتخاب آزاد خود ساخته بودم عقب نکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The locals seemed to draw back, ever so slightly.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که مردم محلی کمی عقب نشینی کرده اند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که افراد محلی اندکی عقب می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Once the leader draw back her mask and the leader blankly!
[ترجمه گوگل]یک بار رهبر نقاب خود و رهبر را به صورت خالی برگرداند!
[ترجمه ترگمان]زمانی که رهبر نقاب خود و رهبر را خالی می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sometimes you have to draw back from that and keep your balance.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات باید از آن عقب نشینی کنید و تعادل خود را حفظ کنید
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات شما باید از آن عقب بکشید و بالانس خود را حفظ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some sponsors even use various illegal means to draw back or transfer capital.
[ترجمه گوگل]حتی برخی از حامیان مالی از روش های غیرقانونی مختلف برای پس گرفتن یا انتقال سرمایه استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی حامیان حتی از ابزارهای مختلف غیر قانونی برای عقب نشینی یا انتقال سرمایه استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He thought it would be cowardly to draw back.
[ترجمه گوگل]او فکر کرد که عقب نشینی بزدلانه است
[ترجمه ترگمان]فکر می کرد این کار بزدلی است که بتوان آن را عقب کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One must draw back in order to leap better.
[ترجمه گوگل]برای جهش بهتر باید عقب کشید
[ترجمه ترگمان]یک نفر باید عقب بکشد تا بهتر بپرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He will not draw back from what he has promised.
[ترجمه گوگل]از آنچه وعده داده عقب نشینی نمی کند
[ترجمه ترگمان]اون از کاری که قولش رو داده بر نمی گرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Why did she draw back and look so grave at me.
[ترجمه گوگل]چرا او عقب نشینی کرد و اینقدر به من نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]چرا او عقب کشید و چنان به من نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Noting the above draw back[sentence dictionary], we generalize the polynomial method and chose a new polynomial.
[ترجمه گوگل]با توجه به عقب نشینی [فرهنگ جمله] بالا، روش چند جمله ای را تعمیم می دهیم و چند جمله ای جدید را انتخاب می کنیم
[ترجمه ترگمان]با توجه به یادآوری بالا [ فرهنگ لغت [ جمله ]، ما روش چندجمله ای را تعمیم می دهیم و چند جمله ای جدید را انتخاب می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It's a great city - the only drawback is the weather.
[ترجمه گوگل]این یک شهر عالی است - تنها عیب آن آب و هوا است
[ترجمه ترگمان]شهر بزرگی است - تنها عیب جوی آب و هوا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The one big drawback with the planned scheme was its high cost.
[ترجمه گوگل]یکی از اشکالات بزرگ طرح برنامه ریزی شده هزینه بالای آن بود
[ترجمه ترگمان]یک عیب بزرگ با طرح برنامه ریزی شده، هزینه بالای آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The main drawback to it is the cost.
[ترجمه گوگل]اشکال اصلی آن هزینه است
[ترجمه ترگمان]عیب اصلی آن، هزینه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He felt the apartment's only drawback was that it was too small.
[ترجمه گوگل]او احساس کرد تنها ایراد آپارتمان این است که خیلی کوچک است
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که این آپارتمان فقط عیب است که خیلی کوچک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The great drawback to living on a main road is the constant noise.
[ترجمه گوگل]عیب بزرگ زندگی در یک جاده اصلی سر و صدای مداوم است
[ترجمه ترگمان]اشکال عمده زندگی در یک راه اصلی، صدای ثابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The drawback of this printer is that the ink tends to smudge.
[ترجمه گوگل]عیب این چاپگر این است که جوهر لکه دار می شود
[ترجمه ترگمان]عیب این چاپگر آن است که جوهر به رنگ سیاه متمایل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. This is the one major drawback of the new system.
[ترجمه گوگل]این یکی از اشکالات اساسی سیستم جدید است
[ترجمه ترگمان]این یکی از اشکال اصلی سیستم جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Complacency is a drawback to progress.
[ترجمه گوگل]از خود راضی بودن نقطه ضعف پیشرفت است
[ترجمه ترگمان]complacency یک عیب در پیشرفت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Bad weather was the main drawback to camping in the far north.
[ترجمه گوگل]آب و هوای بد اصلی ترین اشکال کمپینگ در شمال دور بود
[ترجمه ترگمان]هوای بد، مانع اصلی برای اردو زدن در شمال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The main drawback to these products is that they tend to be too salty.
[ترجمه گوگل]اشکال اصلی این محصولات این است که بیش از حد شور هستند
[ترجمه ترگمان]عیب اصلی این محصولات این است که آن ها بیش از حد شور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Slow speed is the chief drawback of sea shipment.
[ترجمه گوگل]سرعت آهسته اصلی ترین اشکال حمل و نقل دریایی است
[ترجمه ترگمان]سرعت آهسته، اشکال عمده محموله دریایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The only drawback is the expense if you fish for long sessions and take enough meat to feed continuously.
[ترجمه گوگل]اگر برای جلسات طولانی ماهی بگیرید و گوشت کافی برای تغذیه مداوم مصرف کنید، تنها عیب آن هزینه است
[ترجمه ترگمان]تنها عیب آن این است که اگر برای جلسات طولانی ماهی بگیرید و به اندازه کافی گوشت مصرف کنید تا به طور پیوسته غذا بخورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. One major drawback is readers' inability to decide which stories to read.
[ترجمه گوگل]یکی از اشکالات اصلی ناتوانی خوانندگان در تصمیم گیری برای خواندن کدام داستان است
[ترجمه ترگمان]یکی از اشکال عمده ناتوانی خواننده این است که تصمیم بگیرید کدام داستان را بخوانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. If there was a drawback, it was the rate of fire on fully automatic.
[ترجمه گوگل]اگر ایرادی وجود داشت، میزان آتش در تمام اتوماتیک بود
[ترجمه ترگمان]اگر یک عیب و نقص وجود داشت، این نرخ آتش به طور کامل اتوماتیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. And believe me, it's a drawback.
[ترجمه گوگل]و باور کنید این یک نقطه ضعف است
[ترجمه ترگمان]و باور کن، این عیب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پس زدن (فعل)
backlash, recoil, eject, kickback, rebut, draw back, rebound, set back, hang off, push back

عقب کشیدن (فعل)
retract, draw back, withdraw, recede, roll back, set back

مانع (اسم)
stay, bar, hitch, let, shackle, fetter, dyke, dike, balk, hindrance, obstacle, barrier, impediment, hurdle, embargo, barricade, bamboo curtain, hedge, handicap, curtain, blockage, setback, drawback, snag, massif, crimp, lock, encumbrance, hindering, holdback, stumbling block

علت (اسم)
defect, cause, reason, motive, drawback, disease, shortcoming

اشکال (اسم)
hardness, difficulty, worriment, burble, impediment, bug, handicap, drawback, disadvantage, node, traverse, spinosity, nodus

زیان (اسم)
loss, evil, forfeiture, hurt, damage, ill, harm, wash out, drawback, disadvantage, disservice, detriment, incommodity, forfeit, scathe

بی فایدگی (اسم)
futility, drawback, disadvantage, disutility, futileness

انگلیسی به انگلیسی

• recoil, withdraw, retreat
disadvantage; difficulty; restitution; refund of tax on merchandise that is exported later on
a drawback is an aspect of something that makes it less acceptable than it would otherwise be.

پیشنهاد کاربران

drawbacks:مضرات
یکی از کاربردهایش این است که زمانی که چیزی خوب هست اما ایراداتی هم دارد به آن ایرادات می گوییم drawback.
استرداد ( به ویژه در مورد حقوق گمرکی )
And if you draw back the curtain and peer backstage
اگر پرده رو کنار بزنی یا به عقب بکشی و پشت صحنه رو میبینی
معطوف کردن
drawdown عقب نشینی
drawback اشکال
disadvantage
عقب زدن پرده ، عقب کشی ، انصراف ، ضرر و زیان ، عقب نشینی
نکته منفی
What are the drawbacks of that application ? n
نقاط منفی آن اپلیکیشن چیست؟
drawback اگه به هم چسبیده باشد می شود اشکال مانع زیان بی فایده
ضرر، نقص
نقطه ضعف
معایب، اشکال، زیان
ایراد
اشکال و عیب
اشکال - عیب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس