🔸 معادل فارسی:
باعث خشم کسی شدن / خشم کسی رو برانگیختن / عصبانیت کسی رو درآوردن
در زبان محاوره ای:
عصبیش کرد، خشمشو درآورد، باعث شد طرف قاطی کنه
🔸 تعریف ها:
• ( احساسی – واکنشی ) :
... [مشاهده متن کامل]
انجام دادن یا گفتن چیزی که باعث خشم یا واکنش منفی از طرف دیگران بشه
مثال: His comments drew anger from the audience.
حرف هاش باعث خشم حضار شد.
• ( اجتماعی – انتقادی ) :
وقتی یک تصمیم، رفتار، یا رویداد باعث اعتراض یا عصبانیت عمومی می شه
مثال: The policy drew anger from environmental groups.
اون سیاست باعث خشم گروه های محیط زیستی شد.
• ( رسانه ای – سیاسی ) :
در گزارش های خبری، برای توصیف واکنش های تند یا انتقادی نسبت به افراد یا نهادها
مثال: The mayor’s remarks drew anger from local residents.
اظهارات شهردار خشم ساکنان محلی رو برانگیخت.
🔸 مترادف ها:
provoke anger – spark outrage – incite fury – trigger backlash – stir resentment
باعث خشم کسی شدن / خشم کسی رو برانگیختن / عصبانیت کسی رو درآوردن
در زبان محاوره ای:
عصبیش کرد، خشمشو درآورد، باعث شد طرف قاطی کنه
🔸 تعریف ها:
• ( احساسی – واکنشی ) :
... [مشاهده متن کامل]
انجام دادن یا گفتن چیزی که باعث خشم یا واکنش منفی از طرف دیگران بشه
مثال: His comments drew anger from the audience.
حرف هاش باعث خشم حضار شد.
• ( اجتماعی – انتقادی ) :
وقتی یک تصمیم، رفتار، یا رویداد باعث اعتراض یا عصبانیت عمومی می شه
مثال: The policy drew anger from environmental groups.
اون سیاست باعث خشم گروه های محیط زیستی شد.
• ( رسانه ای – سیاسی ) :
در گزارش های خبری، برای توصیف واکنش های تند یا انتقادی نسبت به افراد یا نهادها
مثال: The mayor’s remarks drew anger from local residents.
اظهارات شهردار خشم ساکنان محلی رو برانگیخت.
🔸 مترادف ها: