draw a line


حد (برای چیزی) قائل شدن، محدوده ی مقرراتی (و غیره) تعیین کردن

جمله های نمونه

1. Take a sheet of paper and draw a line down the middle.
[ترجمه گوگل]یک ورق کاغذ بردارید و یک خط از وسط بکشید
[ترجمه ترگمان]یک ورق کاغذ بردارید و در وسط یک خط بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Draw a line with a ruler.
[ترجمه گوگل]با خط کش یک خط بکشید
[ترجمه ترگمان]یک خط کش با یک خط کش رسم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Draw a line joining all the crosses.
[ترجمه گوگل]خطی بکشید که همه صلیب ها را به هم وصل می کند
[ترجمه ترگمان]صف کشیدن به همه صلیب ها را بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Draw a line across the page.
[ترجمه گوگل]روی صفحه یک خط بکشید
[ترجمه ترگمان]یک خط در طول صفحه رسم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Draw a line down that page's center.
[ترجمه گوگل]یک خط از مرکز آن صفحه بکشید
[ترجمه ترگمان]یک خط از مرکز این صفحه بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Draw a line at the bottom of the page.
[ترجمه گوگل]یک خط در پایین صفحه بکشید
[ترجمه ترگمان]یک خط در پایین صفحه رسم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Draw a line through the centre of the circle.
[ترجمه گوگل]یک خط از مرکز دایره بکشید
[ترجمه ترگمان]یک خط از وسط دایره بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Draw a line from A to B.
[ترجمه گوگل]یک خط از A به B بکشید
[ترجمه ترگمان]یک خط از A تا B رسم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Draw a line down the middle of the page.
[ترجمه گوگل]وسط صفحه یک خط بکشید
[ترجمه ترگمان]یک خط از وسط صفحه بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Adolescents often use drugs simply to try to draw a line between their own and their parents' way of life.
[ترجمه گوگل]نوجوانان اغلب از مواد مخدر استفاده می کنند تا سعی کنند بین شیوه زندگی خود و والدینشان مرزی قائل شوند
[ترجمه ترگمان]نوجوانان اغلب از مواد مخدر برای کشیدن یک خط بین روش زندگی والدینشان و والدینشان استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I just want to draw a line under the relationship and move on.
[ترجمه Fatima.kt] من فقط میخوام این رابطه رو کنار بذارم و ازش بگذرم.
|
[ترجمه گوگل]من فقط می خواهم زیر رابطه را خط بکشم و ادامه دهم
[ترجمه ترگمان]من فقط می خوام یه خط زیر این رابطه بکشم و حرکت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Draw a line from point A to point B.
[ترجمه گوگل]از نقطه A به نقطه B خط بکشید
[ترجمه ترگمان]یک خط از نقطه A تا نقطه B رسم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ask a student volunteer to draw a line down the middle of one side without taking the pencil off the paper.
[ترجمه گوگل]از یک دانش آموز داوطلب بخواهید که بدون برداشتن مداد از روی کاغذ، خطی از وسط یک طرف بکشد
[ترجمه ترگمان]از یک دانش آموز داوطلب بخواهید تا بدون اینکه مداد را از روی کاغذ بردارد، در وسط یک طرف خط بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Draw a line with chalk to connect these points to form the top curve.
[ترجمه گوگل]با گچ خطی بکشید تا این نقاط به هم متصل شوند تا منحنی بالایی شکل بگیرد
[ترجمه ترگمان]یک خط با گچ بکشید تا این نقاط را به شکل منحنی بالا متصل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] مرور دادن یک خط، رسم یک خط

پیشنهاد کاربران

یک چیزی رو دیگه ادامه ندادن.
تفکیک قائل شدن
( اصطلاح ) : تعیین کردن یک مرز ، محدودیت میان . . .

https://idioms. thefreedictionary. com/draw a line

بپرس