1. draw a red line under each error
زیر هر اشتباه یک خط قرمز بکش.
2. draw me a diagram of the engine!
نمودار موتور را برایم بکش !
3. draw the cork gently and pour some lemonade
یواش چوب پنبه را بکش و قدری لیموناد بریز.
4. draw the curtain!
پرده را بکش !
5. draw (or drop) the curtain on
1- پایان دادن،پایان یافتن 2- پنهان کردن
6. draw (or pull) the longbow
غلو کردن،بزرگ جلوه دادن
7. draw a bead on
دقیقا نشانه گیری کردن،قراول رفتن
8. draw a bead on
هدف گیری کردن،(مگسک تفنگ را) بر هدف میزان کردن،نشانه گرفتن
9. draw a blank
1- (بخت آزمایی و غیره) بلیط بازنده داشتن 2- (عامیانه) ناموفق بودن،با شکست مواجه شدن 3- به خاطر نیاوردن،(به کلی و ناگهان)فراموش کردن
10. draw a blank (or draw blank)
قرعه ی پوچ بردن،چیز بی ارزشی را به دست آوردن
11. draw a circle (or trace a circle)
دایره کشیدن،دایره رسم کردن
12. draw a conclusion
نتیجه گیری کردن
13. draw a line (or draw the line)
حد (برای چیزی) قائل شدن،محدوده ی مقرراتی (و غیره) تعیین کردن
14. draw a longbow (or draw the longbow)
غلو کردن،چاخان کردن
15. draw and quarter
(قرون وسطی) 1- به دار زدن و سپس چهار شقه کردن 2- دست و پای محکومی را به چهار اسب بستن و آنها را در چهار جهت مختلف راندن
16. draw away
دور شدن از،جلو زدن از
17. draw back
عقب کشیدن،عقب نشستن،پس کشیدن
18. draw blood
زخمی کردن،مجروح کردن (جسمی یا روحی)،خون انداختن،ضربه ی خونین زدن
19. draw breath
دم زدن،نفس کشیدن
20. draw in one's horns
(نسبت به قبل) محتاطانه تر عمل کردن،محافظه کاری کردن
21. draw it mild!
(انگلیس - خودمانی) کم مبالغه بکن !
22. draw lots
پشک انداختن،قرعه کشیدن
23. draw near
نزدیک شدن
24. draw on (or nigh)
نزدیک شدن،فرارسیدن
25. draw one's time
شغل خود را ول کردن
26. draw oneself up
1- راست ایستادن یا نشستن 2- سر خود را عقب کشیدن
27. draw out
1- طولانی کردن،به درازا کشاندن 2- بیرون کشیدن،درآوردن 3- (حرف) کشیدن (از کسی)
28. draw rein (or draw in the reins)
1- عنان را کشیدن 2- (اسب) ایستاندن،متوقف کردن
29. draw the (or a) line
حد (برای چیزی) معلوم کردن،خط و نشان کشیدن
30. draw the color line
مانع نژادی ایجاد کردن
31. draw the fangs
(دندان یا نیش جانوری را) کشیدن،بی آزار کردن
32. draw to a conclusion
به نتیجه رسیدن،خاتمه یافتن،تمام شدن
33. draw together
1- متحد کردن
34. draw up
1- آراستن،مرتب کردن،بسیج کردن،فراخواندن 2- (متون حقوقی و غیره را) تدوین کردن،نوشتن 3- ایستاندن،متوقف کردن یا شدن 4- خود را جمع کردن
35. draw upon (or on)
1- متکی بودن به،استفاده کردن از 2- (از حساب بانک) برداشت کردن
36. don't draw in the cigarette smoke!
دود سیگار را تو نده !
37. to draw (write) a check
چک کشیدن (نوشتن)
38. to draw a check
چک کشیدن
39. to draw a comparison
مقایسه کردن
40. to draw a rope tight
طناب را تنگ بستن
41. to draw a rosy picture of the situation
تصویر خوش بینانه ای از وضعیت ارائه دادن
42. to draw an analogy
تشبیه کردن
43. to draw an analogy between two different things
بین دو چیز مختلف،وجه تشابه یافتن
44. to draw blood from. . .
خون گرفتن از . . .
45. to draw everyone's admiration
تحسین همگان را برانگیختن
46. to draw lots
قرعه کشیدن،پشک انداختن
47. to draw lots
قرعه کشی کردن،پشک انداختن
48. to draw the bow over violin strings
آرشه را روی سیم های ویولن کشیدن
49. to draw the enemy's fire
موجب تیراندازی دشمن شدن
50. to draw the outline of the house
نمای برونی خانه را کشیدن
51. to draw the winning numbers out of the box at random
شماره های برنده را بطور تصادفی از داخل جعبه در آوردن
52. to draw up a will
وصیت نامه تدوین کردن
53. to draw water from a well
از چاه آب کشیدن
54. to draw water from a well with a bucket
با دلو از چاه آب کشیدن
55. he'd better draw in his horns if he wants to keep his job
اگر می خواهد شغل خود را حفظ کند بهتر است مواظب خودش باشد.
56. unripe parsimmons draw the mouth
خرمالوی نرسیده دهان را جمع می کند.
57. pull (or draw or haul) in one's horns
1- خودداری کردن،جلوی خود را گرفتن 2- (روش خود را) ملایم تر کردن
58. saving accounts that draw interest
حساب های پس انداز که بهره می دهند
59. beat to the draw
(در انجام کاری مثلا کشیدن هفت تیر) از حریف تندتر بودن
60. churchill was determined to draw america into the second world war
چرچیل مصمم بود امریکا را هم به جنگ جهانی دوم بکشاند.
61. he took a long draw on his pipe
پک بلندی به پیپ خود زد.
62. the chimney does not draw well
دودکش خوب دود را نمی کشد.
63. what conclusions do you draw from his answer?
از پاسخ او چه نتیجه ای می گیری ؟
64. a dogfight has a powerful draw for small boys
جنگ سگ ها برای پسر بچه ها گیرایی بسیار زیادی دارد.
65. how much interest do you draw each month?
هر ماه چقدر بهره گیرت می آید؟
66. mehri and julie used to draw animal pictures quite well
مهری و جولی تصویر حیوانات را خیلی خوب می کشیدند.