دریپی
🔸 معادل فارسی:
- آویخته و شُل
- رها و افتاده ( در مورد پارچه یا لباس )
- در زبان محاوره ای: �لباس شُل و ول�، �پارچه افتاده�
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( مد و طراحی – اصلی ) :** توصیف پارچه یا لباسی که آزادانه و نرم روی بدن یا سطح می افتد.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: *She wore a drapey silk blouse. *
او یک بلوز ابریشمی **افتاده و شُل** پوشید.
2. ** ( هنری – بصری ) :** کیفیت بصری پارچه یا لباس که حالت روان، جاری و غیرسفت دارد.
- مثال: *The dress has a drapey silhouette. *
لباس یک سیلوئت **آویخته و روان** دارد.
3. ** ( استعاری – عمومی ) :** گاهی برای توصیف هر چیزی که حالت آزاد و غیرسخت داشته باشد.
- - -
🔸 مترادف ها:
flowy – loose – soft – relaxed – hanging
- - -
🔸 مثال ها:
- *She likes drapey cardigans for comfort. *
او کاردیگان های **شُل و افتاده** را برای راحتی دوست دارد.
- *The fabric is drapey and elegant. *
این پارچه **افتاده و شیک** است.
- *He chose a drapey style for the curtains. *
او برای پرده ها سبک **آویخته و روان** انتخاب کرد.
🔸 معادل فارسی:
- آویخته و شُل
- رها و افتاده ( در مورد پارچه یا لباس )
- در زبان محاوره ای: �لباس شُل و ول�، �پارچه افتاده�
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( مد و طراحی – اصلی ) :** توصیف پارچه یا لباسی که آزادانه و نرم روی بدن یا سطح می افتد.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: *She wore a drapey silk blouse. *
او یک بلوز ابریشمی **افتاده و شُل** پوشید.
2. ** ( هنری – بصری ) :** کیفیت بصری پارچه یا لباس که حالت روان، جاری و غیرسفت دارد.
- مثال: *The dress has a drapey silhouette. *
لباس یک سیلوئت **آویخته و روان** دارد.
3. ** ( استعاری – عمومی ) :** گاهی برای توصیف هر چیزی که حالت آزاد و غیرسخت داشته باشد.
- - -
🔸 مترادف ها:
- - -
🔸 مثال ها:
او کاردیگان های **شُل و افتاده** را برای راحتی دوست دارد.
این پارچه **افتاده و شیک** است.
او برای پرده ها سبک **آویخته و روان** انتخاب کرد.