dramatize

/ˈdrɑːməˌtaɪz//ˈdræmətaɪz/

(داستان و رمان و رویداد و غیره را) به صورت نمایش درآوردن، روی صحنه ی تئاتر (یا پرده ی سینما و تلویزیون) نشان دادن، مجسم کردن، (به صورت پرشور یا غلوآمیز) بیان کردن، (به طور زنده و موثر) آشکار کردن، بشکل درام یا نمایش دراوردن

جمله های نمونه

1. He is planning to dramatize the novel.
[ترجمه A.A] او درحال برنامه ریزی برای نمایش دادن رمان است
|
[ترجمه گوگل]او قصد دارد این رمان را دراماتیزه کند
[ترجمه ترگمان]او در حال برنامه ریزی برای بازنویسی این رمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They have a tendency to show off, to dramatize almost every situation.
[ترجمه A.A] آنها دوست دارن برای پز دادن تقریبا هر شرایطی را بزرگنمائی کنند
|
[ترجمه گوگل]آنها تمایل به خودنمایی دارند، تقریباً هر موقعیتی را نمایش می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایل دارند که نمایش را نشان دهند و تقریبا هر وضعیتی را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Why do you have to dramatize everything?
[ترجمه گوگل]چرا باید همه چیز را دراماتیزه کنید؟
[ترجمه ترگمان]چرا باید همه چیز رو خراب کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The biography of the great leader will dramatize well.
[ترجمه گوگل]زندگی نامه رهبر بزرگ به خوبی نمایش داده می شود
[ترجمه ترگمان]زندگینامه رهبر بزرگ به خوبی به پایان خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't dramatize so much, just give us the facts.
[ترجمه گوگل]اینقدر دراماتیک نکنید، فقط حقایق را به ما بدهید
[ترجمه ترگمان]زیاد نگران نباش، فقط حقایق رو به ما بگو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some newspapers tend to dramatize reports of property crimes.
[ترجمه گوگل]برخی از روزنامه‌ها تمایل دارند گزارش‌های مربوط به جرایم اموال را به نمایش بگذارند
[ترجمه ترگمان]برخی از روزنامه ها گزارش ها مربوط به جرایم مربوط به اموال را گزارش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The story would dramatize admirably.
[ترجمه گوگل]داستان به طرز تحسین برانگیزی دراماتیزه می شود
[ترجمه ترگمان]این داستان به نحو احسن انجام می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I can dramatize this by discussing the one time when I did try to aim for a distant target.
[ترجمه گوگل]من می توانم این را با بحث در مورد یک بار که سعی کردم هدفی دور را هدف قرار دهم، دراماتیک کنم
[ترجمه ترگمان]من می تونم راجع به یه زمانی که سعی کردم هدف دور رو هدف بگیرم بحث کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. King tried moving into a slum to dramatize the housing crisis, but Chicagoans already knew about the slums.
[ترجمه گوگل]کینگ سعی کرد به یک محله فقیر نشین برود تا بحران مسکن را به نمایش بگذارد، اما مردم شیکاگو از قبل در مورد زاغه ها می دانستند
[ترجمه ترگمان]کینگ سعی کرد به یک محله فقیرنشین حرکت کند تا به بحران مسکن بپردازد، اما Chicagoans پیش از این در مورد محلات فقیر نشین خبر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So we have come here today to dramatize an shameful condition.
[ترجمه گوگل]بنابراین ما امروز به اینجا آمده ایم تا یک وضعیت شرم آور را نمایش دهیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما امروز به اینجا آمده ایم تا وضع شرم آوری پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So we've come here today to dramatize a shameful condition.
[ترجمه گوگل]بنابراین ما امروز به اینجا آمده ایم تا یک وضعیت شرم آور را به نمایش بگذاریم
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما امروز به اینجا آمده ایم تا وضع شرم آوری پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Often, well - worded speech can dramatize the situation far better.
[ترجمه گوگل]اغلب، گفتار خوش بیان می تواند وضعیت را به مراتب بهتر نمایش دهد
[ترجمه ترگمان]اغلب، سخنرانی مناسب می تواند وضعیت را بسیار بهتر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To dramatize the necessity of clandestine warfare, instructors objectively recited case histories and their import.
[ترجمه گوگل]برای به نمایش گذاشتن ضرورت جنگ مخفیانه، مربیان به طور عینی تاریخچه موارد و واردات آنها را بازگو کردند
[ترجمه ترگمان]برای دفاع از ضرورت جنگ پنهانی، استادان دانشگاه تاریخ و اهمیت آن ها را ازبر می دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So we have come here today to dramatize the shameful condition.
[ترجمه گوگل]بنابراین ما امروز به اینجا آمده ایم تا وضعیت شرم آور را دراماتیک کنیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما امروز به اینجا آمده ایم تا وضع شرم آور را شروع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. S o we have come here today to dramatize an appalling condition.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما امروز به اینجا آمده ایم تا یک وضعیت وحشتناک را به نمایش بگذاریم
[ترجمه ترگمان]امروز ما به اینجا آمده ایم که وضع مخوفی داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• adapt for theatrical presentation; exaggerate; add details to, embellish (also dramatise)
if a book or story is dramatized, it is rewritten as a play.
if you dramatize an event or situation, you try to make it seem more serious or exciting than it really is.

پیشنهاد کاربران

to enact
portray on stage
فرهنگ هزاره : [واقعه، موقعیت و غیره] جنبه نمایشی دادن به - مجسم کردن - تجسم دادن به - بازی . . . را درآوردن - بزرگ کردن - گنده کردن - مبالغه کردن دربارۀ
نمایشی کردن
در مباحث نقد ادبی آمده است که شاعران مطالب را دراماتیزه یعنی نمایشی می کنند. به زبان ساده آن ها را قابل تجسّم و تصوّر می کنند.
وخیم نشان دادن - مخاطره آمیز نشان دادن - اسفناک نشان دادن
یک رمان و یا داستان را به فیلم تلویزیونی تبدیل کنی و یا اینکه این داستان رو تو تئاتر بازی کنی مثل وقتی که بچه مدرسه ای ها داستان سفید برفی رو روی صحنه تئاتر مدرسه اجرا می کنند
1. She explains that animation was used as a tool to dramatize the passionate, hysterical, overwrought and angry elements of teenagers' lives.
او توضیح می دهد که از انیمیشن به عنوان ابزاری برای دراماتیک کردن عناصر پرشور ، هیستریک ، پر از خشم و عصبانیت زندگی نوجوانان استفاده شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

2. Imagination, special effects and prosthetics helped to further dramatize a true story already laden with violence.
تخیل ، جلوه های ویژه و مصنوعات به دراماتیک کردن یک داستان واقعی که از قبل پر از خشونت است کمک کرد.
3. But I also think that there have been, you know, regular visits to Judy, for example, to dramatize her case.
اما من همچنین فکر می کنم که ، به عنوان مثال ، برای جنجالی کردن پرونده او ، جودی به طور منظم ملاقات داشته است.
4. They may not follow the actual occurrences but often dramatize the events in a popularized manner.
آنها ممکن است وقایع واقعی را دنبال نکنند اما غالباً رویدادها را به روشی رایج نمایشی می کنند.
5. The panels are separated by 8 - inch glass slits, which dramatize their lightness and thinness.
پانل ها با شکاف های شیشه ای 8 اینچی از هم جدا می شوند که سبک و نازک بودن آنها را نمایان می کند.
6. Both stories dramatize the validation that they desire in a world that refuses to recognize them.
هر دو داستان اعتبار مورد نظر خود را در جهانی که از شناخت آنها امتناع می ورزد ، نمایان می کنند.
7. The effect of his work is not to explain anything, but rather to dramatize the purposeful obfuscation of information.
تأثیر کار او توضیح دادن هیچ چیز نیست ، بلکه بیشتر آشکار کردن پنهان کاری هدفمند اطلاعات است.
8. It's difficult to imagine anyone better equipped to dramatize these questions than the show's creators.
دشوار است تصور کنید کسی برای بیان کردن این سوالات آماده تر از سازندگان نمایش باشد.
9. Because it's too cautious to dramatize real problems and too reductive to tackle them realistically.
زیرا برای به نمایش در آوردن مشکلات واقعی بسیار محتاطانه و برای مقابله با واقع گرایی بیش از حد ناپخته و خام است.
Dramatize ( verb ) = دراماتیک کردن، به شکل درام یا به نمایش در آوردن، جنجالی کردن، نمایان کردن، آشکار کردن ( به طور زنده و موثر ) ، بیان کردن ( به طور پرشور و غلوآمیز )
معانی دیگر>>>>>>>>>>>>> بزرگ کردن یا اغراق آمیز کردن، روی صحنه تاتر یا پرده نمایش سینما یا تلویزیون نشان دادن، مجسم کردن

اغراق شده
برجسته کردن
به تصویر کشیدن
توضیح بیشتر دراماتیزه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس