There is no art which government sooner learns of another than that of draining money from the pockets of the people. ”
— Adam Smith
دولت ها تنها ، هنر خالی کردن جیب ملت از پی یک دیگر می آموزند.
کلمه "drain" از واژه قدیمی انگلیسی "drainian" مشتق شده است که به معنای "خالی کردن" یا "تخلیه کردن" است. این واژه به زبان لاتین هم ارتباط دارد، به ویژه واژه "drainare" که به معنی "پیمودن، عبور دادن آب" است.
... [مشاهده متن کامل]
### مشتقات کلمه "drain":
1. Drainage: ( اسم ) سیستم یا فرآیند تخلیه و خروج آب، به ویژه در زمینه کشاورزی یا شهری.
- مثال: "The drainage system helps prevent flooding. " ( سیستم تخلیه به جلوگیری از سیلاب کمک می کند. )
2. Drainer: ( اسم ) شخص یا وسیله ای که برای تخلیه مایعات استفاده می شود.
- مثال: "A kitchen drainer is helpful for drying dishes. " ( یک آبکشی آشپزخانه برای خشک کردن ظروف مفید است. )
3. Drained: ( صفت ) به معنای خالی یا تخلیه شده; همچنین به معنای خسته یا تمام انرژی از دست رفته.
- مثال: "After the long hike, I felt completely drained. " ( پس از پیاده روی طولانی، کاملاً خسته بودم. )
4. Undrain: ( فعل ) به معنای پر کردن یا بازگرداندن مایعات به جایی که قبلاً تخلیه شده بود.
- مثال: "They decided to undrain the pond for maintenance. " ( آنها تصمیم گرفتند برکه را برای تعمیرات دوباره پر کنند. )
منبع CHAT GPT 4o mini
کلمه "drain" در زبان انگلیسی چندین معنی و کاربرد دارد، که می تواند به زمینه های مختلف اشاره داشته باشد. در اینجا به چند معنی رایج آن اشاره می کنم:
### 1. به عنوان فعل ( verb ) :
- Drain به معنای خالی کردن مایعات از چیزی است. مثلاً وقتی که آب یک ظرف یا باتری خالی می شود، می توانیم از این کلمه استفاده کنیم.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: "Please drain the water from the pasta. " ( لطفاً آب را از ماکارونی خالی کن. )
### 2. به عنوان اسم ( noun ) :
- Drain می تواند به فاضلاب ( یا مجرای تخلیه ) نیز اشاره داشته باشد. این به ساختارهایی اطلاق می شود که برای تخلیه آب و مایعات طراحی شده اند، مانند لوله های فاضلاب یا کانال های آب.
- مثال: "The storm drain helped prevent flooding. " ( فاضلاب طوفان به جلوگیری از سیلاب کمک کرد. )
### 3. استفاده مجازی:
- "Drain" می تواند به معنای از بین بردن انرژی یا منابع نیز استفاده شود. مثلاً وقتی یک فعالیت یا مسئولیت تمام انرژی شما را می گیرد.
- مثال: "This job can be a real drain on your energy. " ( این کار می تواند واقعا انرژی شما را از بین ببرد. )
در ایران معمولاً ما با سیستم های فاضلاب آشنا هستیم، اما استفاده از کلمه "drain" ممکن است به شکل خاصی به افزارها و تکنیک های تخلیه آب یا مایعات اشاره داشته باشد.
منبع CHAT GPT 4o mini
a thing that uses up a particular resource.
مثل باری بر دوش چیزی یا کسی بودن یا هزینه ای را تحمیل کردن
He was a drain on his parents. ( او باری بر دوش والدینش بود. )
nuclear power is a serious drain on the public purse"
این لغت در دیکشنری حدود ۱۳ تعریف دارد. آنچه در زیر می آید تنها یکی از معانی این کلمه در نقش دستوری اسم است:
Drain /dreɪn/ ( n ) – meaning a pipe or channel that carries off water, sewage, etc.
لوله یا کانالی که آب فاضلاب و غیره از آن عبور می کند؛ آب گذر؛ زه کشی
... [مشاهده متن کامل]
Example 1: 👇
He built his own house and laid his own drains.
او خانه اش را خودش ساخت و زهکشی های آن را خود انجام داد.
Example 2: 👇
The drain clogs in the shower every few days, and the clump of tangled brown hair is springy between my fingers.
هر چند روز یک بار لوله فاضلابِ حمام مسدود می شود و دسته ای از موهای قهوه ای در هم پیچیده بین انگشتانم کش می آید.
Example 3: 👇
Gittes can see the muddy remains of a collapsed shack, its contents strewn down river from the bridge. Below him, lying half over the storm drain and one wall that was on the bank of the river is a sign that proclaims OWN YOUR OWN OFFICE IN THIS BUILDING $5000 to $6000 .
* Chinatown - Screenplay: Robert Towne & Roman Polanski. Director: Roman Polanski
گیتس می تواند بقایای گل آلود یک کلبه فروریخته را ببیند که محتویات آن از روی پل به پایین رودخانه پراکنده شده است. در زیر پای او، نیمی بالاتر از زهکشی طوفان و یک دیوار که در ساحل رودخانه قرار داشت، تابلویی است که اعلام می کند مالک دفتر خود در این ساختمان با پرداخت ۵۰۰۰ تا ۶۰۰۰ دلار شوید.
*متن انتخابی: از فیلنامه ی فیلم #محله ی چینی ها#
فیلنامه: رابرت تاون و رومن پلانسکی
کارگردان: رومن پلانسکی
خالی کردن
تخلیه کردن
صاف کردن_آب چیزی را گرفتن
سوراخ کف سینک یا وان حمام و . . . که جهت تخلیه آب ازش استفاده میشه
این کلمه امریکن هست و معادل بریتیش آن
Plughole می باشد.
مصرف شدن ( به معنای منفی ) ، هدر رفتن
Any finances that are drained for the upkeep of
such tourist attractions is coverd by income from their visits.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : drain
✅️ اسم ( noun ) : drain / drainage
✅️ صفت ( adjective ) : drained / draining
✅️ قید ( adverb ) : _
فاضلاب
خالی شدن
خالی کردن
لوله ی فاضلاب
دریچه ی توی سینک
تخلیه گاه ( سوراخ سینک ظرفشویی رو میگن )
● خالی کردن ( آب یا هر مایعی ) از چیزی
● خالی شدن از انرژی
drain ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: دارکاست
تعریف: کاهش موجودی سرپا یا کل درختان زنده براثر عواملی چون قطع درختان یا آتش سوزی یا قارچ ها یا حشرات یا باد
[شست وشو]
تخلیه آب ، آب دورریزی ، آب بیرون ریزی
میشه گفت به معنی دریا ، اقیانوس ، رودخونه
خالی شدن یک فرد از احساسات یا انرژی و غیره.
تخلیه آب
آبکش کردن
باسلام. به نظر بنده. تخلیه کردن. ازبین بردن. خالی کردن. ازبین بردن اندوخته کسی
تحلیل
کاهش
تخیله
مهمترین معنیش میشه "زهکشی کردن" و "کشیدن و خالی کردن"
Drain my wallet : خالی کردن جیب
Drain water from a tank : آب مخزن را کشیدن و خالی کردن
- the bathwater slowly drained away
- آب وان حمام کم کم خارج شد.
- his courage drained away
- شجاعت او ته کشید.
- I drained the pool
- آب حوض را کشیدم.
- Central Europe drains into the Danube
- آب های اروپای مرکزی به رود دانوب می ریزد.
- all his wealth had drained away
- همه ی ثروت او تمام شده بود.
- brain drain
- فرار مغزها ( از کشور )
- She drained my balls
- آبمو آورد
- war had drained the country's manpower
- جنگ نیروی انسانی کشور را تحلیل برده بود.
exhaust
milk
به تدریج آب را تخلیه کردن ( مورد استفاده در لباسشویی )
به نقل از فرهنگ پویا:
1. لوله ی فاضلاب
2. [به صورت جمع] فاضلاب
3. دهانه ی فاضلاب
4. زهکشی
5. زهتاب
6. [مجازی] بار سنگین، فشار
1. خشک کردن، خشکاندن، آب ( چیزی را ) کشیدن
2. خشک شدن، خشکیدن، آب ( چیزی ) رفتن
... [مشاهده متن کامل]
3. [آب] رفتن
4. [مایعات] کشیدن
5. ریختن به
6. زهکشی کردن
7. سر کشیدن، خالی کردن
8. [رنگ] رفتن، پریدن
9. تلف شدن، تباه شدن، نابود شدن، تحلیل رفتن، از بین رفتن
10. تلف کردن، تباه کردن، از بین بردن، تحلیل بردن
11. فرسوده کردن
خالی کردن
supply
از دست دادن ، هدر دادن
راه آب ( اسم )
آبکشی کردن، تخلیه کردن ( فعل )
در مورد نوشیدنی یعنی تا آخرین قطرهء چیزی را نوشیدن.
I drain the last drops of chocolate from my mug.
خشک کردن
تخلیه
کاهش
آب چیزی را کشیدن
( به تدریج ) کم شدن، ( کم کم ) تمام شدن
خالی کردن هرچیزی به صورت تدریجی
something that makes you feel very tired:
something that uses more of your energy, money, or time than you want to give:
باتلاق
کم توان شدن ,
کفشور
تخلیه
از پای درآوردن
خسته کردن
به معنی تخلیه هم می باشد.
The blood must be drained from the veins
[الکترونیک و برق]
جریان کِشی ، جریان کشیدن
drian on the Battery
مثلا
آب کش کردن در آ شپزی
در پزشکی یعنی ترشحات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٨)