dragger


معنی: ماهی گیر
معانی دیگر: (کسی که می کشد) کشنده، کشاننده

جمله های نمونه

1. I have never flown in a tail dragger before but I would like to in the near future.
[ترجمه گوگل]من قبلاً هرگز با دم کش پرواز نکرده ام اما دوست دارم در آینده نزدیک این کار را انجام دهم
[ترجمه ترگمان]من تا به حال در یک دم در یک دم پرواز نکرده ام، اما دلم می خواهد در آینده نزدیک شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It said, the cloud dragger can make it rain.
[ترجمه گوگل]گفته شد، کشنده ابر می تواند باران ببارد
[ترجمه ترگمان]او گفت، ابر dragger می تواند آن را باران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You pass the current cursor coordinates to the dragger, and it updates the dragged object to move along with the cursor.
[ترجمه گوگل]مختصات مکان‌نمای فعلی را به دراگر می‌دهید و شیء کشیده‌شده را به‌روزرسانی می‌کند تا همراه با مکان‌نما حرکت کند
[ترجمه ترگمان]شما مختصات cursor فعلی را به the منتقل می کنید، و به روز رسانی شی کشیده شده به همراه مکان نما را به روز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The move method updates the dragger, as seen in Listing
[ترجمه گوگل]همانطور که در Listing مشاهده می شود، روش حرکت کشنده را به روز می کند
[ترجمه ترگمان]روش حرکت به روز رسانی dragger ها، همانطور که در لیست ۱ دیده می شود، را به روز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The application of explosion-proof diesel dragger in the coal mine is presented.
[ترجمه گوگل]کاربرد دراگر دیزل ضد انفجار در معدن زغال سنگ ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]استفاده از سوخت دیزل مقاوم در برابر انفجار در معدن زغال سنگ ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The accident occurring rate is decreased because the pin bearing of the dragger is prevented escaping automatically.
[ترجمه گوگل]سرعت وقوع تصادف کاهش می‌یابد زیرا یاتاقان پین دراگر از فرار خودکار جلوگیری می‌کند
[ترجمه ترگمان]میزان رخداد سانحه کاهش می یابد چون pin که از the عبور می کند به طور خودکار فرار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Besides, the RF current distribution on the antenna ground is changed by the current dragger, the near-field EM energy could be re-distributed and the SAR characteristic also could be improved.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، توزیع جریان RF در زمین آنتن توسط کشنده جریان تغییر می کند، انرژی EM میدان نزدیک می تواند دوباره توزیع شود و مشخصه SAR نیز می تواند بهبود یابد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، توزیع جریان آراف بر روی زمین آنتن با dragger فعلی تغییر می کند، انرژی EM نزدیک به میدان می تواند دوباره توزیع شود و مشخصه SAR هم می تواند بهبود یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As a result, the paper proposes the theoretical bases for both the manufacturing and the servicing being concerned with the design of this large dragger.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، این مقاله مبانی نظری را برای ساخت و خدمات مربوط به طراحی این کشنده بزرگ پیشنهاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، این مقاله مبانی نظری هم برای تولید و هم خدمات مربوط به طراحی این dragger بزرگ را پیشنهاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He placed it as an ornament in the handle of a dragger.
[ترجمه گوگل]او آن را به عنوان زینت در دسته کشنده قرار داد
[ترجمه ترگمان]او آن را به عنوان زینت در دسته a قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The start method creates the translucent rectangle and passes it to another object called a dragger.
[ترجمه گوگل]روش شروع، مستطیل نیمه شفاف را ایجاد می کند و آن را به شی دیگری به نام دراگر ارسال می کند
[ترجمه ترگمان]روش شروع مستطیل شفاف ایجاد می کند و آن را به یک شی دیگر به نام a منتقل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماهی گیر (اسم)
angler, fisherman, dragger, fisher

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing which drags; small motor trawler

پیشنهاد کاربران

بپرس