مثال؛
The team was dragging their feet on the project, so the deadline was extended.
He's been dragging his feet about getting married, even though they've been together for years.
I don't want to drag my feet, but I need more time to think about this decision.
دست دست کردن
همسرم سالها ست که کار نکرده و الان ایجاب می کنه کاری پیدا کنه و او تعلل می کنه یا همش این پا اون پا می کنه
با اکراه کاری را انجام دادن
انجام دادن کاری با اکراه
رفع تکلیف
رفع تکلیف
این پام و این پا کردن
تعلل کردن درکاری
تعلل کردن درکاری