drag one's feet

/dræg wʌnz fit//dræg wʌnz fiːt/

انگلیسی به انگلیسی

• act slowly, delay, stall, fall behind intentionally

پیشنهاد کاربران

👢 drag your feet/ heels یک idiom هست به معنیِ :
" تعلل کردن و لِفت دادن در انجام کاری چون ناخوشاینده و نمیخوایم انجامش بدیم . "
"دست دست کردن در انجام کاری چون نمیخوایم انجامش بدیم . "
"اجتناب از انجام کاری و به تعویق انداختنش"
Drag one’s feet: Hesitate
تعلل کردن , این پا و آن پا کردن ، طفره رفتن ، شانه خالی کردن
این اصطلاحات هم به این معنی بکار می روند
Drag one’s ass
Drag one’s heel
Wriggle out of sth
Pass the puck
مثال : Don’t try to wriggle out of your responsibilities
به آرامی به چیزی رسیدگی کردن بخاطر اینکه واقعا نمی خوای انجامش بدی
دست دست کردن، این پا و آن پا کردن، کش دادن، لفت دادن
Slow walk, drag out, delay, stall, drag one's heels، obstruct
لفت دادن، معطل کردن، این پا و آن پا کردن
عقب انداختن

بپرس