drag ass
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
🔸 معادل فارسی:
• کُند بودن
• بی حال بودن
• تنبلی کردن
- - -
** ( محاوره ای – اصلی ) :** حرکت کردن یا کار کردن خیلی کند و بی انرژی.
- مثال: I’m dragging ass today because I didn’t sleep well.
... [مشاهده متن کامل]
امروز بی حال و کُندم چون خوب نخوابیدم.
- - -
## 🔸 مترادف ها:
move slowly – lag behind – be sluggish – loaf around – slack off
- - -
## 🔸 مثال ها:
• He was dragging ass after the long night shift.
او بعد از شیفت شب طولانی بی حال بود.
• Stop dragging ass and finish your homework.
بس کن این کندی رو، تکالیفت را تمام کن.
• We’re dragging ass today because of the heat.
امروز به خاطر گرما خیلی بی حالیم.
• کُند بودن
• بی حال بودن
• تنبلی کردن
- - -
** ( محاوره ای – اصلی ) :** حرکت کردن یا کار کردن خیلی کند و بی انرژی.
- مثال: I’m dragging ass today because I didn’t sleep well.
... [مشاهده متن کامل]
امروز بی حال و کُندم چون خوب نخوابیدم.
- - -
## 🔸 مترادف ها:
- - -
## 🔸 مثال ها:
او بعد از شیفت شب طولانی بی حال بود.
بس کن این کندی رو، تکالیفت را تمام کن.
امروز به خاطر گرما خیلی بی حالیم.