doyen

/ˌdɔˌjɪn//ˈdoɪən/

معنی: ریش سفید، شیخ السفراء
معانی دیگر: ارشد، شیخ (مثلا شیخ السفرا)، پیش کسوت، بزرگتر، شی  السفراء

جمله های نمونه

1. dehkhoda was the doyen of iranian lexicographers
دهخدا پیش کسوت فرهنگ نویسان ایران بود.

2. The doyen of Sydney is the Opera House.
[ترجمه گوگل]شاهکار سیدنی خانه اپرا است
[ترجمه ترگمان]The سیدنی خانه اپرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Otherwise the doyen of all sports may not have much of a future.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت ممکن است قهرمان همه ورزش ها آینده چندانی نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت تقسیم همه ورزش ها ممکن است آینده چندانی نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Doyen has also expanded their medical packaging range further by adding new thermoforming solutions to their proven range of high speed four side seal machines.
[ترجمه گوگل]Doyen همچنین محدوده بسته بندی پزشکی خود را با افزودن راه حل های ترموفرمینگ جدید به طیف ثابت ماشین های مهر و موم با سرعت بالا خود گسترش داده است
[ترجمه ترگمان]Doyen همچنین بسته بندی پزشکی خود را با افزودن راه حل های thermoforming جدید به دامنه ثابت شده خود از چهار دستگاه آب بندی با سرعت بالا گسترش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ampatuan's gubernatorial rival Mangudadatu is the doyen of another powerful local family and had refused to stand down amid reported threats against his life.
[ترجمه گوگل]مانگوداداتو، رقیب فرمانداری آمپاتوان، صاحب یک خانواده قدرتمند محلی دیگر است و در میان تهدیدهای گزارش شده علیه جانش از کناره گیری خودداری کرده بود
[ترجمه ترگمان]رقیب gubernatorial rival Ampatuan یکی از اعضای خانواده قدرتمند محلی است و از ایستادن در میان تهدیدهای گزارش شده در برابر زندگی اش خودداری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Arthur C Clarke is the doyen of science-fiction writers.
[ترجمه گوگل]آرتور سی کلارک از نویسندگان علمی تخیلی است
[ترجمه ترگمان]آرتور سی کلارک the نویسنده علمی تخیلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The booklet provides full translations, and an excellent introduction by the doyen of Handel scholars, Winton Dean.
[ترجمه گوگل]این کتابچه ترجمه‌های کامل و مقدمه‌ای عالی توسط وینتون دین، محقق هندل ارائه می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این رساله ترجمه کامل و یک مقدمه عالی از طرف the از اندیشمندان هندل، Winton، را فراهم می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This approach (which Geoffrey Hinton of the University of Toronto, a doyen of the field, has dubbed "deep learning") need not be confined to computer-vision.
[ترجمه گوگل]این رویکرد (که جفری هینتون از دانشگاه تورنتو، یکی از صاحب نظران این رشته، آن را "یادگیری عمیق" نامیده است) لازم نیست به بینایی کامپیوتری محدود شود
[ترجمه ترگمان]این رویکرد (که جفری هینتون از دانشگاه تورنتو، که بخشی از این حوزه است)نیاز به \"یادگیری عمیق\" دارد، نباید محدود به دیدگاه کامپیوتری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But the case made out by the Research Department's doyen, Alistair Cooke, is that it was the seedbed of Tory social concern.
[ترجمه گوگل]اما موردی که توسط آلیستر کوک، مدیر بخش تحقیقات بیان شد، این است که بستر نگرانی اجتماعی محافظه‌کاران بود
[ترجمه ترگمان]اما موردی که توسط کمیته تحقیقات Department، آلستر کوک انجام شد، این است که حزب محافظه کار نگرانی اجتماعی حزب محافظه کار را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "If your belongings are stolen and you see them in the market the next day you do not buy them back. You call the police," says Xie Chensheng, the doyen of Chinese cultural relics scholars.
[ترجمه گوگل]ژی چن‌شنگ، یکی از محققین آثار فرهنگی چین، می‌گوید: "اگر وسایل شما به سرقت رفت و روز بعد آنها را در بازار دیدید، آنها را پس نمی‌خرید با پلیس تماس می‌گیرید "
[ترجمه ترگمان]\" اگر وسایل تان دزدیده شوند و شما آن ها را در بازار ببینید، روز بعد شما آن ها را نخواهید خرید Xie Chensheng، استاد برجسته آثار فرهنگی چینی می گوید: \"شما به پلیس زنگ می زنید\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The other two are by Jia Zhangke, a winner of the Golden Lion at the Venice film festival and the doyen of the new generation of Chinese filmmakers, and Emily Tang.
[ترجمه گوگل]دو فیلم دیگر توسط جیا ژانگکه، برنده شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز و صاحب سبک نسل جدید فیلمسازان چینی، و امیلی تانگ هستند
[ترجمه ترگمان]دو نفر دیگر به نام جیا Zhangke، برنده شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز و the نسل جدید فیلمسازان چینی، و امیلی تانگ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. South China Sea-Deep is led by Wang Pinxian, of Tongji University in Shanghai, a doyen of the field.
[ترجمه گوگل]South China Sea-Deep توسط وانگ پینکسیان، از دانشگاه تونگجی در شانگهای، یکی از ارکان این رشته رهبری می شود
[ترجمه ترگمان]دریای جنوب چین توسط وانگ Pinxian از دانشگاه Tongji در شانگهای هدایت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It provides a solution for manufacturers of advanced wound care products with lower production requirements while retaining Doyen quality and efficiency.
[ترجمه گوگل]این راه حلی را برای تولید کنندگان محصولات مراقبت از زخم پیشرفته با نیازهای تولید کمتر ارائه می دهد و در عین حال کیفیت و کارایی Doyen را حفظ می کند
[ترجمه ترگمان]این روش یک راه حل برای تولید کنندگان محصولات مراقبت های بهداشتی پیشرفته با نیازمندی های تولید پایین تر فراهم می کند در حالی که کیفیت و کارایی Doyen را حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریش سفید (اسم)
elder, graybeard, dean, doyen

شیخ السفراء (اسم)
doyen

انگلیسی به انگلیسی

• head of a group; senior member of a society; dean
the doyen of a group or profession is the oldest and most experienced and respected member of it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Doyen is a noun used to refer to the most respected or experienced person in a particular field or organization. It is a term of deference used to acknowledge someone’s expertise and seniority.
معتبرترین یا با تجربه ترین فرد در یک زمینه یا سازمان خاص
...
[مشاهده متن کامل]

این یک اصطلاح ادب و احترام است برای تأیید تخصص و ارشدیت شخصی
**************************************************************************************************
مثال؛
“He is considered the doyen of classical music in our country. ”
In a professional setting, one might say, “We need to consult the doyen of our department for guidance. ”
A journalist might write, “The doyen of fashion designers showcased his latest collection at the prestigious event. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-deference/
نقل از هزاره :
1 ) ریش سفید ، پیش کسوت ، بزرگتر
2 ) عضو ارشد

بپرس