dowry

/ˈdaʊri//ˈdaʊəri/

معنی: جهاز، کابین، جهیزیه، مهریه، جهیز، ژنی
معانی دیگر: وردک، استعداد خداداد، موهبت، آما، توانمندی، (قدیمی) میراث زوجه (dower هم می گویند)

جمله های نمونه

1. my mother took a rich dowry to my father's house
مادرم جهیزیه ی پرارزشی را به خانه ی پدرم برد.

2. I set aside a good dowry and other things for her.
[ترجمه گوگل]یه جهیزیه خوب و چیزای دیگه براش کنار گذاشتم
[ترجمه ترگمان]من جهیز خوبی برای او گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As a dowry to this marriage of heaven and hell, Lilith brings a magic mirror, a crown and a pearl.
[ترجمه گوگل]به عنوان مهریه این ازدواج بهشت ​​و جهنم، لیلیت یک آینه جادویی، یک تاج و یک مروارید می آورد
[ترجمه ترگمان]به عنوان جهیز به این ازدواج الهی و جهنم، لیلیث یک آینه جادویی دارد، یک تاج و یک مروارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Since Octavia will save a substantial dowry, she will have a prosperous independence.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که اکتاویا جهیزیه قابل توجهی را پس انداز خواهد کرد، استقلالی پررونق خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]از آنجا که اوکتاویا a قابل توجهی را پس انداز خواهد کرد، استقلال خود را به دست خواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The dowry will be enough for her old age had she not spent it irrationally.
[ترجمه گوگل]جهیزیه برای پیری او کفایت می کند، اگر آن را غیرمنطقی خرج نکرده باشد
[ترجمه ترگمان]جهیز به این سن و سال او کافی است که او را غیر عادی و غیر منطقی سپری نکرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The obligation to return the dowry and to pay the jointure (ketubah) served as a good security against divorce on insufficient grounds.
[ترجمه گوگل]الزام به استرداد مهریه و پرداخت شراکت (کتوبه) در مقابل طلاق به دلایل ناکافی تضمین خوبی بود
[ترجمه ترگمان]تعهد به بازگشت جهیزیه و پرداخت پول شویی (ketubah)به عنوان یک امنیت خوب در برابر طلاق به دلایل کافی عمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If a young woman did not have a dowry, she went into domestic service.
[ترجمه گوگل]اگر زن جوان جهیزیه نداشت به خدمت خانه می رفت
[ترجمه ترگمان]اگر زن جوانی جهیز نداشته باشد، به خدمت نظام وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The money from her dowry was invested in her mother's store.
[ترجمه گوگل]پول جهیزیه او در فروشگاه مادرش سرمایه گذاری شد
[ترجمه ترگمان]پول جهیزیه او در مغازه مادرش سرمایه گذاری شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Suspicion, discontent, and strife, come in for dowry with a wife---Robert Herrick, poet.
[ترجمه گوگل]سوء ظن، نارضایتی و نزاع، برای جهیزیه با همسری می آیند --- رابرت هریک، شاعر
[ترجمه ترگمان]شک و تردید، نارضایتی و نزاع بر سر جهیزیه با زن - - رابرت Herrick شاعر، به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With his wife's dowry, the young attorney was able to open a law office.
[ترجمه گوگل]وکیل جوان با مهریه همسرش توانست دفتر وکالت افتتاح کند
[ترجمه ترگمان]با جهیز زنش، وکیل جوان توانست دفتر وکالت را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The dowry ownership owned by wivesinfluences the people around them deeply.
[ترجمه گوگل]مالکیت جهیزیه متعلق به همسران افراد اطراف آنها را عمیقا تحت تأثیر قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]مالکیت جهیزیه این است که مردم اطراف خود را عمیقا تحت تاثیر قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The dowry of my wife was very little in that age.
[ترجمه گوگل]مهریه همسرم در آن سن خیلی کم بود
[ترجمه ترگمان]جهیزیه زن من در آن دوران خیلی کم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His family hoped that his bride would bring a large dowry.
[ترجمه گوگل]خانواده اش امیدوار بودند که عروسش جهیزیه کلانی بیاورد
[ترجمه ترگمان]خانواده او امیدوار بودند که عروس او جهیزیه بزرگی بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جهاز (اسم)
apparatus, ship, appurtenance, system, dowry

کابین (اسم)
dowry, cabana, cabin

جهیزیه (اسم)
dowry, tocher

مهریه (اسم)
dowry

جهیز (اسم)
dowry

ژنی (اسم)
talent, gift, dowry, genius

انگلیسی به انگلیسی

• dowery, money or estate that a woman brings to her groom; bride-price; natural gift, endowment
a woman's dowry is the money or goods which her family give to the man that she marries.

پیشنهاد کاربران

جهیزیه
property and money that a woman gives to her husband when they marry in some societies
دلبستگی
Time taught me
My sister's bluster was just a hackneyed lie
I'll give you my dowry and my breasts
زمان به من یاد داد
قربونت برم های خواهرم فقط یک دروغ خودشیرینی بود

شیر بها ، گله ، مهریه

بپرس