downward

/ˈdaʊnwərd//ˈdaʊnwəd/

معنی: سراشیب، متمایل بپایین، سرازیر، رو به پایین، زیرین، پایین، پایین
معانی دیگر: به سوی پایین، زیر سوی، فرو سوی، از زمان های گذشته (به زمان های بعد)، از نسلی به نسل بعد (downwards هم می نویسند)، downwords : پایین

جمله های نمونه

1. a downward inclined branch
شاخه ی خم شده به سوی پایین

2. the downward pull of gravity
کشش فروسوی قوه ی جاذبه

3. the downward trend in gasoline prices
قیمت رو به کاهش بنزین

4. prophets from moses downward who preached repentance
پیامبرانی که بعد از موسی مردم را به توبه دعوت می کردند.

5. the streams were flowing downward to the sea
جویبارها به سوی دریا سرازیر می شدند.

6. transportation costs are trending downward
هزینه ی حمل و نقل رو به کاهش است.

7. Share prices continued their downward trend.
[ترجمه گوگل]قیمت سهام به روند نزولی خود ادامه داد
[ترجمه ترگمان]قیمت های سهام به روند نزولی خود ادامه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The custom has continued from the 16th century downward.
[ترجمه گوگل]این رسم از قرن شانزدهم به بعد ادامه داشته است
[ترجمه ترگمان]رسم از قرن ۱۶ به پایین ادامه داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Struggle comparing upward. Happy compare downward.
[ترجمه گوگل]مبارزه با مقایسه به سمت بالا مبارک مقایسه رو به پایین
[ترجمه ترگمان]مبارزه با رو به بالا Happy رو به پایین مقایسه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All apples on apple trees are downward.
[ترجمه گوگل]همه سیب های روی درختان سیب رو به پایین هستند
[ترجمه ترگمان]همه سیب ها در درختان سیب رو به پایین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The garden sloped gently downward to the river.
[ترجمه گوگل]باغ به آرامی به سمت رودخانه شیب داشت
[ترجمه ترگمان]باغ به آرامی به طرف رودخانه شیب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The country's economy is on a downward spiral.
[ترجمه گوگل]اقتصاد این کشور در مسیر نزولی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]اقتصاد کشور به صورت مارپیچ رو به پایین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was caught in a downward spiral of drink and drugs.
[ترجمه گوگل]او در مارپیچ رو به پایین نوشیدنی و مواد مخدر گرفتار شد
[ترجمه ترگمان]اون توی یه مارپیچی از نوشیدنی و مواد گیر افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The business was on a downward path, finally closing in 199
[ترجمه گوگل]کسب و کار در مسیر نزولی قرار داشت و سرانجام در سال 199 بسته شد
[ترجمه ترگمان]این کار در مسیر رو به پایین بود و در نهایت ۱۹۹ راس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She was trapped in a downward spiral of personal unhappiness.
[ترجمه گوگل]او در یک مارپیچ رو به پایین از ناراحتی شخصی به دام افتاده بود
[ترجمه ترگمان]او در یک مارپیچی از بدبختی شخصی گیر افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سراشیب (صفت)
steep, inclined, bluff, slant, downward, downhill, upside-down

متمایل به پایین (صفت)
bowed, downward

سرازیر (صفت)
steep, inclined, downward, downhill, upside-down

رو به پایین (صفت)
downward

زیرین (صفت)
next, following, under, underneath, downward

پایین (صفت)
bottom, nether, low, underneath, down, downward

پایین (قید)
low, below, beneath, underneath, down, downward, downwards

تخصصی

[ریاضیات] به سمت پایین

انگلیسی به انگلیسی

• moving in a downward direction, descending
towards a lower place, position or section
if you move or look downwards, you move or look towards the ground or a lower level.
if an amount or rate moves downwards, it decreases.

پیشنهاد کاربران

در دانشِ ریاضی:
downward : فروسوی، زیرسوی، رو به پایین
upward : فراسوی، زبَرسوی، رو به بالا
( نگاه ) تحقیرآمیز، از بالا به پایین
downward ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: فروسو
تعریف: در مورد جهت ارسال پیام و نشانک/ سیگنال و مانند آن، به طرف پایین
۱. رو به پایین / نزولی
۲. به طرف پایین
EXAMPLE : As the river flows downward, it widens
در حالی که رودخانه به طرف پایین جریان می یابد ٬ پهن می شود .
آبشاری، مثال:
downward scanning
به طرف پایین. نزولی
نزولی
from the great - grandparents downwards
از نسل اجداد به نسل بعد
بطرف پایین
پایین رونده ، پایین گذر

بپرس