downsize
/ˈdaʊnˌsaɪz//ˈdaʊnsaɪz/
چیزی (مثل اتومبیل) را به همان صورت در مقیاس کوچکتری تولید کردن
انگلیسی به انگلیسی
of a smaller version or size
پیشنهاد کاربران
1.
تعدیل نیرو کردن
مثال:
"a TV news producer told what happened after her network downsized the newsroom"
2.
به محل زندگی کوچکتر نقل مکان کردن
مثال:
"I am downsizing from a large five - bedroom house to a two - bedroom flat"
تعدیل نیرو کردن
مثال:
2.
به محل زندگی کوچکتر نقل مکان کردن
مثال:
مثال؛
The company plans to downsize its workforce by 20%.
In a conversation about job security, someone might say, “I’m worried that the company might downsize soon. ”
A manager might discuss the need to downsize with their team, saying, “Unfortunately, we have to downsize some departments due to budget constraints. ”
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
اخراج کردن
تعدیل نیرو کردن
کوچک کردن یک کمپانی یا . . . از نظر مقیاس و سایز
کوچک کردن یک کمپانی یا . . . از نظر مقیاس و سایز
کاهش اندازه
ریزش نیروی کار
تعدیل نیرو
هزینه معیار در عدد کوچکتر از یک ضرب شود.
کوجک سازی
با توجه به دیکشنری لانگمن کاهش نیروی کار منطقی تره.
تعدیل نیروی کار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)