downshift


(دنده ی اتومبیل) دنده را از سنگین به سبک تر عوض کردن، دنده ی معکوس

جمله های نمونه

1. when we reached the foothills, we had to downshift
وقتی که به کوهپایه رسیدیم مجبور شدیم با دنده ی پایین تر برویم.

پیشنهاد کاربران

حتماً، حسین جان! اینم اصطلاح **Downshift** با همون قالبی که دوست داری:
________________________________________
🔹 اصطلاح:
**Downshift** * ( فعل و اسم – فنی، استعاری، سبک زندگی ) *
🔸 تلفظ و تلفظ فارسی:
...
[مشاهده متن کامل]

/ˈdaʊn. ʃɪft/
داون شیفت
________________________________________
🔸 معادل فارسی:
دنده معکوس / کاهش سرعت / سبک سازی زندگی
در زبان محاوره ای:
آروم کردن، سبک کردن، دنده پایین دادن، از سرعت افتادن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( فنی – خودرویی ) :**
تغییر دنده به دنده ی پایین تر برای کنترل بهتر سرعت یا افزایش قدرت موتور
مثال: He downshifted before climbing the hill.
قبل از سربالایی دنده معکوس زد.
2. ** ( استعاری – سبک زندگی ) :**
کاهش سرعت زندگی، ترک شغل پرتنش، یا انتخاب سبک ساده تر و آرام تر
مثال: After burnout, she decided to downshift and move to the countryside.
بعد از فرسودگی، تصمیم گرفت سبک زندگی شو آروم کنه و بره روستا.
3. ** ( اقتصادی – شغلی ) :**
ترک موقعیت شغلی سطح بالا برای کاری ساده تر، با درآمد کمتر ولی آرامش بیشتر
مثال: Many urbanites are downshifting for mental health.
خیلی از شهرنشین ها برای سلامت روان دارن سبک سازی شغلی می کنن.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
slow down – simplify – de - escalate – shift down – ease off

تغییر مسیر✓
دنده را از شماره های بالا به پایین آوردن ، مثلا از ۲ به ۱
پایین آمدن هرچیزی یا هرکاری مثلاً کاهش قیمت ها
The housing market is in the early stages of a substantial downshift
بازار مسکن در مراحل اولیه یک نزول یا یک کاهش قابل توجه آیی همراه داشت
تغییر شغل از یک شغل استرس زا با درآمد بالا به یه شغل راحت ولی با درآمد کم