downplay

/ˈdaʊnˌple//ˌdaʊnˈpleɪ/

کم اهمیت (یا ارزش) جلوه دادن

جمله های نمونه

1. they tried to downplay the importance of the embassy's closing
آنان کوشیدند بسته شدن سفارت را کم اهمیت جلوه دهند.

2. White House officials attempted to downplay the President's role in the affair.
[ترجمه گوگل]مقامات کاخ سفید تلاش کردند نقش رئیس جمهور در این ماجرا را کم اهمیت جلوه دهند
[ترجمه ترگمان]مقامات کاخ سفید تلاش کردند نقش رئیس جمهور در این کار را کم اهمیت جلوه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government is trying to downplay the violence.
[ترجمه گوگل]دولت در تلاش است تا خشونت را کم اهمیت جلوه دهد
[ترجمه ترگمان]دولت می کوشد تا خشونت را کم اهمیت نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The government has been trying to downplay the crisis.
[ترجمه گوگل]دولت در تلاش است تا بحران را کم اهمیت جلوه دهد
[ترجمه ترگمان]دولت می کوشد تا این بحران را کم اهمیت نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I downplay the sweats, the shakes, the fever.
[ترجمه گوگل]من عرق کردن، لرزش، تب را کم اهمیت می دانم
[ترجمه ترگمان]من عرق و لرزش و تب رو کم کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Such stereotypic thinking forces even black stations to downplay their blackness in order to compete for the advertising dollars.
[ترجمه گوگل]چنین تفکر کلیشه‌ای حتی ایستگاه‌های سیاه‌پوست را مجبور می‌کند تا سیاهی خود را کمرنگ جلوه دهند تا بر سر دلارهای تبلیغاتی رقابت کنند
[ترجمه ترگمان]چنین stereotypic ها حتی ایستگاه های سیاهی را برای نشان دادن سیاهی خود به منظور رقابت برای دلارهای تبلیغاتی نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One more argument downplay protectionism can be discounted.
[ترجمه گوگل]یک استدلال دیگر که حمایت گرایی را کم رنگ می کند را می توان نادیده گرفت
[ترجمه ترگمان]یک استدلال دیگر نشان می دهد که حمایت از تولیدات داخلی می تواند تخفیف پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As you interact with others, neither exaggerate nor downplay what's true for you.
[ترجمه گوگل]همانطور که با دیگران در تعامل هستید، نه اغراق آمیز و نه کم اهمیت جلوه دادن آنچه برای شما صادق است
[ترجمه ترگمان]وقتی با دیگران تعامل دارید، نه مبالغه می کنید و نه نشان می دهید که چه چیزی برای شما درست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ministry and government officials downplay the April upheaval.
[ترجمه گوگل]مقامات وزارت و دولت تحولات آوریل را کم اهمیت جلوه می دهند
[ترجمه ترگمان]مقامات دولتی و دولتی شورش ماه آوریل را کم اهمیت نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't downplay the importance of engines as they will save your ship someday.
[ترجمه گوگل]اهمیت موتورها را نادیده نگیرید زیرا آنها روزی کشتی شما را نجات خواهند داد
[ترجمه ترگمان]وقتی کشتی شما را نجات خواهد داد، اهمیت موتورها را کم نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To downplay this bottleneck effect, the pluralization of fund raising channels can be an objective and realistic alternative.
[ترجمه گوگل]برای کم‌اهمیت جلوه دادن این اثر تنگنا، تعدد کانال‌های جذب سرمایه می‌تواند جایگزینی عینی و واقع‌بینانه باشد
[ترجمه ترگمان]برای نشان دادن این اثر bottleneck، استفاده از کانال های بلند بالا می تواند یک جایگزین عینی و واقع گرایانه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To exalt Reformed alles is to downplay our central identity as Christians.
[ترجمه گوگل]تعالی بخشیدن به اصلاحات به معنای کم اهمیت جلوه دادن هویت مرکزی ما به عنوان مسیحی است
[ترجمه ترگمان]تمجید از اصلاح اصلاح شده عبارت است از کم اهمیت پنداشتن هویت مرکزی ما به عنوان مسیحیان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's understandable that the constitution should downplay central authority and boost the notion of local authorities.
[ترجمه گوگل]قابل درک است که قانون اساسی باید قدرت مرکزی را کم اهمیت جلوه دهد و مفهوم مقامات محلی را تقویت کند
[ترجمه ترگمان]قابل درک است که قانون اساسی باید قدرت مرکزی را کم اهمیت نشان داده و مفهوم اختیارات محلی را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Finns are very modest and downplay their own accomplishments.
[ترجمه گوگل]فنلاندی ها بسیار متواضع هستند و دستاوردهای خود را کم اهمیت جلوه می دهند
[ترجمه ترگمان]Finns بسیار متواضع هستند و دستاوردهای خود را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• de-emphasize, make little of

پیشنهاد کاربران

ناچیز جلوه دادن
کم اهمیت جلوه دادن. کم بها دادن به. کوچک شمردن
Yet, experts say the regime is known to downplay its military death toll and reveal the true extent of casualties once a war is over.
با این حال، کارشناسان می گویند این رژیم در کم اهمیت جلوه دادن {و کوچک شمردن} تعداد تلفات نظامی خودش و آشکار کردن میزان حقیقی تلفات تا پایان جنگ شناخته شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

Diminish
verb
[ obj] : to make ( something ) seem smaller or less important
◀️ She downplayed [=played down] her role in the research.
◀️ Athletes often downplay their injuries.
Other forms: - plays; - played; - play�ing
کمتر بازی دادن ( به موضوعی/فردی ) ، کم اهمیت بر شمردن
کم رنگ شدن ( از لحاظ توجه )
نادیده گرفتن

دست کم گرفتن
کوچک نمایی - ناچیز جلوه دادن
کوتاهی کردن
چشم پوشیدن
کم اهمیت جلوه دادن
فعل: کم اهمیت دانستن/ کم اهمیت بودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس