بر عهده کسی بودن
بر گردن کسی بودن
بر گردن کسی بودن
بستگی داشتن به
مثلا: It's down to decisions یعنی به تصمیمات بستگی داره
مثلا: It's down to decisions یعنی به تصمیمات بستگی داره
Down to = پیامد / نتیجه ی
مسیولیت چیزی بعهده کسی بودن
برای تاکیددر شمول و دربرگیری حتی جزئی ترین و ناچیز ترین ها
Amalie was dressed completely in black, right down to black lipstick and a black earring.
مسئولیت چیزی بعهده داشتن
به سمت
ناشی از، مرتبط با، در رابطه/ارتباط با، مربوط به، پیامدِ، نتیجه ی، منتج از، برآمده از، برخاسته از، برگرفته از، به علت، به سبب، به موجب، بر اثرِ، ماحصلِ
تا، تا وقتی که
تقصیر کسی بودن، مربوط به کسی بودن
بردن
به دلیل وجود چیزی
وابسته به
در حدِ. . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)