down market


رجوع شود به: downscale

انگلیسی به انگلیسی

• something such as a product or service that is down-market looks cheap and is not very good in quality.

پیشنهاد کاربران

عامه پسند. بازاری. بنجل
مثال:
That was the problem, Ever since the paper had been taken over by an American businessman, it had gone down market.
مشکل همین بود. از وقتی که روزنامه توسط یک تاجر امریکایی برداشته شده بود، بازاری و بنجل شده بود.
( سهام و غیره ) بازار نزولی
بنجل پسند شدن
لوکس پسند شدن

بپرس