dovetailed

/ˈdəvˌtel//ˈdʌvteɪl/

دم فاخته ای، دم کبوتری

جمله های نمونه

1. the ends of the boards were dovetailed together
گوشه های تخته ها را به هم کلاف کرده بودند.

پیشنهاد کاربران

بپرس