doubt

/ˈdaʊt//daʊt/

معنی: دو دلی، گمان، نا معلومی، شک، تردید، شبهه، شک داشتن، تردید کردن، مظنون بودن
معانی دیگر: تردید داشتن، دودل بودن، اندید، باور نکردن، مطمئن نبودن، اطمینان نداشتن، بدبین بودن به، (قدیمی) ظنین بودن، نگرانی داشتن از، سوظن، اشکال، گرفتاری

جمله های نمونه

1. doubt makes one think
شک انسان را به فکر می اندازد.

2. i doubt whether he will come today
شک دارم که امروز بیاید (فکر نمی کنم امروز بیاید).

3. insoluble doubt
شک پایدار

4. never doubt but what your mother loves you!
هرگز در این که مادرت تو را دوست دارد شک نکن !

5. reasonable doubt
شک منطقی

6. the doubt that lurked in my mind
شک و تردیدی که در ذهن من ریشه کرده بود

7. cast doubt on
مورد شک قرار دادن

8. no doubt
1- بی شک،بی گمان 2- به احتمال زیاد

9. a new doubt entered his mind
تردید جدیدی به مغزش خطور کرد.

10. beyond all doubt
بدون هیچ شک و شبهه

11. do you doubt his predictions?
آیا پیش بینی های او را باور ندارید؟

12. i don't doubt the truth of what he says
در صدق گفتارش شک ندارم.

13. nary a doubt
بدون شک

14. room for doubt
جای شک

15. she sowed doubt in my mind
او افکار مرا دچار شک و تردید کرد.

16. (be) in doubt
مورد شک بودن،معلوم نبودن،نامعلوم بودن

17. i have no doubt
شکی ندارم.

18. i have no doubt but that he'll come
شکی ندارم که او خواهد آمد.

19. beyond (or without) doubt
بدون شک،بی شک،مطمئنا

20. a man ridden by doubt and anxiety
مردی که شک و نگرانی کمر او را خم کرده است

21. beyond a shadow of doubt
بدون کمترین شک و تردید

22. he was assailed by doubt and hesitation
شک و تردید وجودش را فرا گرفت.

23. his culpability is in doubt
تقصیرکاری او مورد شک است.

24. there can be no doubt whatever about it
هیچ گونه شکی در آن مورد وجود ندارد.

25. true faith excludes all doubt
ایمان واقعی از بروز تمام شک و تردیدها جلوگیری می کند.

26. there is no room for doubt
جای شک نیست.

27. beyond the shadow of a doubt
بدون هیچ گونه شک و تردید

28. new tests can establish paternity beyond doubt
آزمایش های جدید می تواند بدون شک و تردید پدر واقعی کودک را تعیین کنند.

29. give someone the benefit of the doubt
ارفاق کردن،(علیرغم وجود شبهه) کسی را بی گناه اعلام کردن،فرصت دوباره دادن

30. the constitutionality of these regulations is in doubt
مطابقت این مقررات با قانون اساسی مورد شک است.

31. the excellence of our products is beyond any doubt
مرغوبیت کالاهای ما شک بردار نیست.

32. the outcome of their contest is still in doubt
نتیجه ی نبرد آنها هنوز روشن نیست.

33. the efficacy of these curative measures is still in doubt
فایده ی این اقدام های درمانی هنوز مورد شک است.

34. the historicity of some of those accounts is in doubt
تاریخمندی (تاریخی بودن) برخی از آن روایات مورد شک است.

35. the passage of the new tax bill is in doubt
تصویب شدن لایحه ی جدید مالیاتی معلوم نیست.

36. her competence as teacher and scholar has never been in doubt
تبحر او به عنوان معلم و دانشمند هرگز مورد شک نبوده است.

مترادف ها

دودلی (اسم)
acatalepsy, hesitance, indecision, vacillation, doubt, hesitancy, hesitation

گمان (اسم)
doubt, supposition, impression, aim, assumption, opinion, belief, guess, conjecture, surmise, thought, idea

نا معلومی (اسم)
doubt, ambiguity, indeterminacy, incertitude, indefiniteness, uncertainty

شک (اسم)
doubt, uncertainty, skepticism, dubiety, self-doubt

تردید (اسم)
wavering, hesitance, indecision, doubt, hesitancy, uncertainty, vibration, query, suspicion, skepticism, dubiety, shilly-shally, irresolution, qualm, scruple, vibratility

شبهه (اسم)
doubt, misgiving

شک داشتن (فعل)
doubt, suspect

تردید کردن (فعل)
doubt, stick, totter

مظنون بودن (فعل)
doubt, be suspected

انگلیسی به انگلیسی

• misgiving, lack of certainty
be uncertain, have misgivings
if you have doubts about something, you have feelings of uncertainty about it.
if you doubt whether something is true or possible, you think it is probably not true or possible.
if you doubt something, you think it might not be true or might not exist.
if you doubt someone or doubt their word, you think they might not be telling the truth.
if you say there is no doubt about something, you are emphasizing that it is true.
you also use no doubt to say that you are assuming that something is true.
you use without doubt or without a doubt to emphasize that something is true.
if something is shown to be true beyond a doubt, it is shown to be definitely true.
if something is in doubt or is open to doubt, it is uncertain.
if you are in doubt about something, you feel unsure about it.

پیشنهاد کاربران

تفاوت و شباهت misgiving و doubt چیست؟
۱ - هردو اسم هستند.
۲ - اگر همراه با فعل have باشند ، تبدیل به فریزال ورب ( phrasal verb ) شده و به معنی شک داشتن خواهد بود.
۳ - misgiving اغلب همراه با S به صورت جمع ولی با معنی مفرد استفاده می شود ولی doubt اغلب اینطور نیست ، با اینکه می تواند هم با S و هم بدون S استفاده شود.
...
[مشاهده متن کامل]

4 - معادل doubt دقیقا �شک داشتن - تردید داشتن � است ولی misgivings معادل � مطمئن نبودن - دلم گواهی نمی داد� است ، یعنی شک و تردیدهاست که misgivings را تولید می کند.
I have serious misgivings about her research and I have doubts about the accuracy of some of her facts.
اصلا به تحقیق اش اطمینان نداشتم و به دقت برخی عدد رقم هاش شم داشتم.

شک
مثال: I have no doubt that he'll succeed.
من هیچ شکی ندارم که او موفق خواهد شد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
Without a doubt بدون شک
تردید داشتن، دو دل بودن
doubt: شک ( داشتن )
تردید _ شک
indecisive میشه مردد _ بلاتکلیف
دو دلی
دو به شک بودن
شک وتردید
No doubt about it
دراین موردشک نکن
شُبهه
رَیبیدَن/رَیباندَن.
دُودِلیدَن/دُودلاندَن.
شکّیدَن/شَکّاندَن.
doubt = not to be sure of something
مطمئن نبودن درباره چیزی ( شک داشتن )
. He promised to come but I doubt he will
او قول داده است که بیاید اما من شک دارم که او این کار را انجام خواهد داد.
شَکیدن =
م. ث
هیچ چیز قُدسداری/مقدسی وجود ندارد. باید به همه چیز شَکید.
شک داشتن، دو دل بودن
مردد بودن شک داشتن
شک و تردید داشتن
دودل
شک داشتن
تردید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس