1. In his book 1984 he mentions Doublethink, jargon used by the politicians of the Inner Party.
[ترجمه گوگل]او در کتاب خود در سال 1984 به اصطلاح دوگانه فکر میکند، اصطلاحی که توسط سیاستمداران حزب داخلی استفاده میشود
[ترجمه ترگمان]در کتاب خود ۱۹۸۴ به doublethink، اصطلاحات فنی مورد استفاده سیاستمداران حزب مرکزی اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در کتاب خود ۱۹۸۴ به doublethink، اصطلاحات فنی مورد استفاده سیاستمداران حزب مرکزی اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. It seems that George Orwell's doublethink is well and truly alive in Nottingham.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که تفکر دوگانه جورج اورول در ناتینگهام به خوبی و واقعاً زنده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که دوگانه جورج اورول خوب و واقعا در ناتینگهام خیلی زنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که دوگانه جورج اورول خوب و واقعا در ناتینگهام خیلی زنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A current example of Doublethink about normality is the way many mental health professionals classify behavior in old people.
[ترجمه گوگل]نمونه فعلی Doublethink در مورد بهنجاری روشی است که بسیاری از متخصصان سلامت روان رفتار افراد مسن را طبقه بندی می کنند
[ترجمه ترگمان]مثال فعلی of در مورد نرمال بودن روشی است که بسیاری از متخصصان سلامت روانی رفتار افراد مسن را طبقه بندی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مثال فعلی of در مورد نرمال بودن روشی است که بسیاری از متخصصان سلامت روانی رفتار افراد مسن را طبقه بندی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. In Newspeak it is called doublethink, though doublethink comprises much else as well.
[ترجمه گوگل]در Newspeak به آن doublethink می گویند، اگرچه doublethink شامل موارد دیگری نیز می شود
[ترجمه ترگمان]در گفتار جدید، دوگانه باوری نامیده می شود، هر چند که دوگانه باوری شامل چیزهای دیگر نیز هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در گفتار جدید، دوگانه باوری نامیده می شود، هر چند که دوگانه باوری شامل چیزهای دیگر نیز هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. That was doublethink. He had a feeling of deadly helplessness.
[ترجمه گوگل]این دو فکر بود او احساس درماندگی مرگباری داشت
[ترجمه ترگمان]این دوگانه باوری بود احساس درماندگی مرگبار به او دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این دوگانه باوری بود احساس درماندگی مرگبار به او دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Even in using the word doublethink it is necessary to exercise doublethink.
[ترجمه گوگل]حتی در استفاده از کلمه doublethink نیز لازم است که doublethink را تمرین کنیم
[ترجمه ترگمان]حتی با استفاده از واژه دوگانه باوری لازم است که دوگانه باوری را تمرین کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حتی با استفاده از واژه دوگانه باوری لازم است که دوگانه باوری را تمرین کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Even to understand the word' doublethink 'involved the use of doublethink.
[ترجمه گوگل]حتی برای درک کلمه "دواندیشه" مستلزم استفاده از دواندیشه است
[ترجمه ترگمان]حتی فهمیدن واژه دوگانه باوری متضمن استفاده از دوگانه باوری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حتی فهمیدن واژه دوگانه باوری متضمن استفاده از دوگانه باوری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. But this was Orwellian doublethink.
[ترجمه گوگل]اما این تفکر دوگانه اورولی بود
[ترجمه ترگمان]اما این دوگانه باوری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما این دوگانه باوری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The Palace of the People was, of course, a massive exercise in doublethink.
[ترجمه گوگل]کاخ مردم البته تمرینی عظیم برای تفکر دوگانه بود
[ترجمه ترگمان]البته کاخ مردم یک تمرین عظیم در دوگانه باوری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]البته کاخ مردم یک تمرین عظیم در دوگانه باوری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. As the election gets under way watch out for more of this Doublethink, particularly on television.
[ترجمه گوگل]همانطور که انتخابات در راه است، مراقب این Doublethink باشید، به ویژه در تلویزیون
[ترجمه ترگمان]با توجه به اینکه انتخابات برای بیشتر این doublethink، به ویژه در تلویزیون، تحت نظارت قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با توجه به اینکه انتخابات برای بیشتر این doublethink، به ویژه در تلویزیون، تحت نظارت قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. His mind slid away into the labyrinthine world of doublethink.
[ترجمه گوگل]ذهن او به دنیای هزارتویی تفکر دوگانه رفت
[ترجمه ترگمان]ذهنش به دنیای پر پیچ وخم دوگانه باوری لغزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ذهنش به دنیای پر پیچ وخم دوگانه باوری لغزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Syme, too - in some more complex way, involving doublethink, Syme swallowed it.
[ترجمه گوگل]سایم نیز - به روشی پیچیدهتر، که شامل تفکر دوگانه است، سایم آن را بلعید
[ترجمه ترگمان]سایم هم به شیوه ای پیچیده، که شامل دوگانه باوری بود، سایم آن را بلعید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سایم هم به شیوه ای پیچیده، که شامل دوگانه باوری بود، سایم آن را بلعید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید