1. double back
1- تا کردن یا لا زدن 2- (از همان راه آمده) بازگشتن
2. double dipping
دو دوزه بازی درآوردن
3. double in brass
(خودمانی - علاوه بر کار معمولی یا تخصصی خود کاری را کردن) کاراضافی کردن
4. double up
1- کاملا خم یا تا کردن،(مشت را) گره کردن 2- (از شدت درد یا خنده و غیره) دولا شدن
5. a double agent
جاسوس دوجانبه
6. a double bed
تختخواب دو نفره
7. a double billing of mozart and haydn
برنامه ی دو گانه ی موتسارت و هایدن
8. a double consonant
آواک دو گانه (حرف بی صدای مضاعف)
9. a double gin and tonic
(مشروب) جین و تانیک دوبل
10. a double standard
معیار دو جور (تبعیض آمیز)
11. isolated double bond
پیوند دو گانه ی مجزا
12. the double gift of seeing and hearing
نعمت های دوگانه ی دیدن و شنیدن
13. to double the bandage
نوار زخم بندی را دولا کردن
14. bend double
خمیده شدن،(پشت انسان) خم شدن،دولا شدن
15. in double harness
1- دو مهاره (اسبی که با اسب دیگر مالبندی شده است) 2- عیال وار،متاهل،شوهردار،زن دار 3- دو شغله،دو کاره،دارای دوکار
16. see double
لوچ بودن،چپ چشم بودن،همه چیز را دوتا دیدن
17. he had double fives on the first cast
بار اولی که تاس ریخت جفت پنج آورد.
18. to pay double fare
دو برابر کرایه دادن
19. to ride double
دو ترکه سوار شدن
20. at the double (or on the double)
(عامیانه) زود،به سرعت،بی معطلی
21. he charged us double
او دو برابر از ما (پول) گرفت.
22. he threw a double five
جفت پنج آورد.
23. he was bent double with age
پیری کمر او را خم کرده بود.
24. letters written on double sheets of stationary
نامه هایی که روی کاغذ تا شده نوشته شده بود
25. the boy was double his sister's size
اندازه ی پسر دو برابر خواهرش بود.
26. the college had double the number of expected students
آن دانشکده دو برابر انتظار شاگرد گرفت.
27. their prices are double ours
قیمت های آنها دو برابر قیمت های ما هستند.
28. this sofa can double as a bed
این نیمکت تبدیل به تخت خواب می شود.
29. to hit a double
دوتا ((بیس هیت)) زدن
30. an egg with a double yolk
تخم دو زرده
31. he speaks with a double tongue
او با دورویی حرف می زند.
32. many overcrowded schools have double sessions
بسیاری از مدارس شلوغ برنامه ی دوگانه (صبح و عصر) دارند.
33. they were scalping tickets at double the going price
آنها بلیط ها را در بازار سیاه به دو برابر قیمت می فروختند.
34. they salted the mine with gold and sold it at double the price
آنها توی معدن طلا پاشیدند و آن را دو برابر قیمت فروختند.