• پراکنده بودن، به طور پراکنده توضیع شدن ( در جایی، روی چیزی یا سطحی )
The palm trees dotted around the island
درخت های نخل در نقاط مختلف جزیره وجود دارند.
درخت های نخل در نقاط مختلف جزیره وجود دارند.
به طور پراکنده مشخص شدن ( مثلا در نقشه )
The palm trees dotted around the island
نخل ها مشخص شده اند در نقاط مختلف جزیره
نخل ها مشخص شده اند در نقاط مختلف جزیره