dost
/ˈdɑːst//dʌst/
(قدیمی) دوم شخص مفرد در زمان حال فعل: do (با: thou به کار می رود)، نمودن، کردن، گذرانیدن، بسراوردن، بپایان رسانیدن، تمام کردن
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
dost [ دؤست ] ( ترکی استانبولی ) : همان تغییر یافته ی دوست فارسی هست با اندکی تغییر در تلفظ .
Diyorsunki dost olalım
Gōrūselim konuşalım
Ūzūlūrsūn, kırılırsın
ترجمه :شما می گویید بیا با هم دوست باشیم بیا حرف بزن ببین ناراحت هستی ، شکسته ای.
... [مشاهده متن کامل]
ترجمه آزاد : به من پیشنهاد دوستی می دهی . می گویی که غمگین و شکسته ای می خواهی با من حرف بزنی . ( می گویی اگر با من حرف نزنی ) می میری و نابود می شوی.
منبع: شعر ترانه ی ( Ok گفتن نمی توانم ) Gel Diyemem
Diyorsunki dost olalım
Gōrūselim konuşalım
Ūzūlūrsūn, kırılırsın
ترجمه :شما می گویید بیا با هم دوست باشیم بیا حرف بزن ببین ناراحت هستی ، شکسته ای.
... [مشاهده متن کامل]
ترجمه آزاد : به من پیشنهاد دوستی می دهی . می گویی که غمگین و شکسته ای می خواهی با من حرف بزنی . ( می گویی اگر با من حرف نزنی ) می میری و نابود می شوی.
منبع: شعر ترانه ی ( Ok گفتن نمی توانم ) Gel Diyemem