1. Objective:To investigate the clinical characteristics of patients with dorsolateral medullary syndrome.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی ویژگی های بالینی بیماران مبتلا به سندرم مدولاری پشتی جانبی
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی ویژگی های بالینی بیمارانی با سندروم dorsolateral medullary
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی ویژگی های بالینی بیمارانی با سندروم dorsolateral medullary
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Another group received TMS on the dorsolateral prefrontal cortex, a brain region associated with higher-level cognitive functions like problem-solving and planning.
[ترجمه گوگل]گروهی دیگر TMS را در قشر جلوی پیشانی پشتی جانبی دریافت کردند، ناحیه ای از مغز که با عملکردهای شناختی سطح بالاتری مانند حل مسئله و برنامه ریزی مرتبط است
[ترجمه ترگمان]یک گروه دیگر بر روی قشر پیش پیشانی dorsolateral (cortex prefrontal)که یک ناحیه مغزی مرتبط با کارکرده ای شناختی سطح بالاتر مانند حل مساله و برنامه ریزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک گروه دیگر بر روی قشر پیش پیشانی dorsolateral (cortex prefrontal)که یک ناحیه مغزی مرتبط با کارکرده ای شناختی سطح بالاتر مانند حل مساله و برنامه ریزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. In other words, the dorsolateral area seems to act like the neural version of a concerned mother, telling us to eat our peas before we reach for dessert.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، به نظر می رسد ناحیه پشتی جانبی مانند نسخه عصبی یک مادر نگران عمل می کند که به ما می گوید قبل از رسیدن به دسر، نخود خود را بخورید
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، به نظر می رسد که منطقه dorsolateral شبیه به روایت عصبی یک مادر نگران، قبل از رسیدن به دسر به ما می گوید که نخود خود را بخوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، به نظر می رسد که منطقه dorsolateral شبیه به روایت عصبی یک مادر نگران، قبل از رسیدن به دسر به ما می گوید که نخود خود را بخوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Motoneurons can be divided into a dorsolateral and a venteromedial division.
[ترجمه گوگل]نورون های حرکتی را می توان به دو بخش پشتی جانبی و شکمی داخلی تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان]Motoneurons را می توان به بخش dorsolateral و تقسیم venteromedial تقسیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Motoneurons را می توان به بخش dorsolateral و تقسیم venteromedial تقسیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The reasons why a greater dorsolateral prefrontal cortical thickness might undergird and promote psychological recovery are apparent, the researchers noted.
[ترجمه گوگل]محققان خاطرنشان کردند که دلایلی که چرا ضخامت قشر پیش پیشانی پشتی جانبی بیشتر ممکن است باعث بهبود روانی شود، آشکار است
[ترجمه ترگمان]محققان خاطرنشان کردند که دلایل این که چرا ضخامت قشر ضخیم تر cortical ممکن است undergird شود و بهبود روان شناسانه را ترویج کند، مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]محققان خاطرنشان کردند که دلایل این که چرا ضخامت قشر ضخیم تر cortical ممکن است undergird شود و بهبود روان شناسانه را ترویج کند، مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The scientists watched a brain region responsible for that self-monitoring, the dorsolateral prefrontal cortex, shut down.
[ترجمه گوگل]دانشمندان شاهد بسته شدن ناحیه ای از مغز بودند که مسئول آن نظارت بر خود است، قشر جلوی پیشانی پشتی جانبی
[ترجمه ترگمان]دانشمندان یک منطقه مغزی مسئول نظارت بر خود، قشر پیش پیشانی dorsolateral را که بسته شده بود، تماشا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دانشمندان یک منطقه مغزی مسئول نظارت بر خود، قشر پیش پیشانی dorsolateral را که بسته شده بود، تماشا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Using a switch to divert the train toward one person instead of five increases activity in the dorsolateral prefrontal cortex—the place where cool, utilitarian choices are made.
[ترجمه گوگل]استفاده از یک سوئیچ برای منحرف کردن قطار به سمت یک نفر به جای پنج نفر، فعالیت در قشر جلوی پیشانی پشتی جانبی را افزایش می دهد - مکانی که در آن انتخاب های جالب و مفیدی انجام می شود
[ترجمه ترگمان]استفاده از یک سوییچ برای منحرف کردن قطار به سمت یک فرد به جای پنج افزایش فعالیت در قشر پیش پیشانی dorsolateral - جایی که انتخاب های غیر انتفاعی انجام می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]استفاده از یک سوییچ برای منحرف کردن قطار به سمت یک فرد به جای پنج افزایش فعالیت در قشر پیش پیشانی dorsolateral - جایی که انتخاب های غیر انتفاعی انجام می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Neurons in the lumbosacral dorsal horn were doubly activated by antidromic stimulation of both the ipsilateral dorsal and dorsolateral funiculi in the cervical spinal cord.
[ترجمه گوگل]نورونها در شاخ پشتی لومبوساکرال با تحریک آنتیدرومیک فونیکولهای پشتی و پشتی جانبی همان طرف در طناب نخاعی گردنی دو برابر فعال شدند
[ترجمه ترگمان]نورون های in پشتی به دلیل تحریک antidromic of ipsilateral و dorsolateral funiculi در نخاع cervical، دو برابر شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نورون های in پشتی به دلیل تحریک antidromic of ipsilateral و dorsolateral funiculi در نخاع cervical، دو برابر شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The second, third, and fourth metatarsophalangeal joints are reached by a dorsolateral incision parallel to the corresponding extensor tendon (Fig. 1-
[ترجمه گوگل]مفاصل متاتارسوفالانژیال دوم، سوم و چهارم توسط یک برش پشتی جانبی موازی با تاندون اکستانسور مربوطه ایجاد می شوند (شکل 1-
[ترجمه ترگمان]لوله دوم، سوم و چهارم به وسیله برش dorsolateral موازی با tendon extensor مشابه به دست می آیند (شکل ۱ -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]لوله دوم، سوم و چهارم به وسیله برش dorsolateral موازی با tendon extensor مشابه به دست می آیند (شکل ۱ -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Specifically, they found autistic children had 79 percent more neurons in the dorsolateral prefrontal cortex and 29 percent more in the mesial prefrontal cortex than other kids.
[ترجمه گوگل]به طور خاص، آنها دریافتند که کودکان اوتیستیک 79 درصد بیشتر از سایر کودکان در قشر جلوی مغزی پشتی جانبی و 29 درصد بیشتر در قشر جلوی پیشانی مزیال نورون دارند
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، آن ها دریافتند که کودکان اوتیسمی ۷۹ درصد بیشتر در قشر پیش پیشانی dorsolateral و ۲۹ درصد بیشتر در قشر پیش پیشانی mesial نسبت به دیگر کودکان مبتلا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، آن ها دریافتند که کودکان اوتیسمی ۷۹ درصد بیشتر در قشر پیش پیشانی dorsolateral و ۲۹ درصد بیشتر در قشر پیش پیشانی mesial نسبت به دیگر کودکان مبتلا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The researchers focused on two specific brain areas: the dorsolateral prefrontal cortex and the primary motor cortex.
[ترجمه گوگل]محققان بر روی دو ناحیه خاص مغز تمرکز کردند: قشر جلوی پیشانی پشتی جانبی و قشر حرکتی اولیه
[ترجمه ترگمان]محققان بر روی دو ناحیه ویژه مغز متمرکز شده اند: قشر پیش پیشانی و قشر موتور اولیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]محققان بر روی دو ناحیه ویژه مغز متمرکز شده اند: قشر پیش پیشانی و قشر موتور اولیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The difference seems linked to a region of the brain called the dorsolateral prefrontal cortex.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این تفاوت به ناحیه ای از مغز به نام قشر جلوی پیشانی پشتی جانبی مرتبط باشد
[ترجمه ترگمان]این تفاوت به نظر می رسد که یک ناحیه از مغز به نام قشر پیش پیشانی تشکیل یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این تفاوت به نظر می رسد که یک ناحیه از مغز به نام قشر پیش پیشانی تشکیل یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The two bulges on the ventral surface of the medulla one on the left and one on the right, which are created by the axons of the dorsolateral corticospinal tracts.
[ترجمه گوگل]دو برآمدگی در سطح شکمی بصل النخاع یکی در سمت چپ و دیگری در سمت راست که توسط آکسون های مجاری قشر نخاعی پشتی ایجاد می شوند
[ترجمه ترگمان]دو برآمدگی در سطح شکمی مغز (مغز)که در سمت چپ و یکی در سمت راست رشد می کند، که توسط the of dorsolateral ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دو برآمدگی در سطح شکمی مغز (مغز)که در سمت چپ و یکی در سمت راست رشد می کند، که توسط the of dorsolateral ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The motor tracts whose axons descend from each primary motor cortex in the contralateral dorsolateral spinal cord; they control the muscles of the distal limbs .
[ترجمه گوگل]مجاری حرکتی که آکسونهای آن از هر قشر حرکتی اولیه در نخاع طرف مقابل پشتی نزول میکنند آنها عضلات اندام های انتهایی را کنترل می کنند
[ترجمه ترگمان]نورون های حرکتی که axons از هر قشر اولیه مغز در نخاع contralateral dorsolateral پایین می آیند، ماهیچه های اندام های دور را کنترل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نورون های حرکتی که axons از هر قشر اولیه مغز در نخاع contralateral dorsolateral پایین می آیند، ماهیچه های اندام های دور را کنترل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید