doom

/ˈduːm//duːm/

معنی: ضلالت، حکم، سرنوشت، فلک، محشر، سرنوشت بد، حکم مجازات، حکم دادن
معانی دیگر: نصیب، قسمت، سرنوشت شوم، بدآیند، بدشگونی، داوری کردن، محکوم کردن، تنبیه کردن، دچار عقوبت کردن، به سرنوشت بدی دچار کردن، محکوم به شکست کردن، (در اصل) حکم، فرمان، دستور، مقرره، قضاوت (به ویژه در مورد اتهام)، محکومیت، رجوع شود به: doum، فنا، مقررداشتن

جمله های نمونه

1. his doom is sealed
سرنوشت او شوم است.

2. god will judge and doom their guilty souls
خدا ارواح گنهکار آنان را داوری و محکوم خواهد کرد.

3. he couldn't escape his doom
نتوانست از سرنوشت شوم خود بگریزد.

4. A sense of doom hung over the entire country.
[ترجمه آرمیتا کامیار] حس شومی بر فراز تمامی کشور معلق مانده بود.
|
[ترجمه گوگل]حس عذاب در سراسر کشور وجود داشت
[ترجمه ترگمان]حس doom سراسر کشور را فرا گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fuel shortages spelt the doom of such huge gas-guzzling cars.
[ترجمه آرمیتا کامیار] کمبود سوخت، سرنوشت چنین ماشینهای بسیار پرمصرف بنزینی را طلسم کرد
|
[ترجمه گوگل]کمبود سوخت باعث نابودی چنین خودروهای عظیم گاز سوز شد
[ترجمه ترگمان]کمبود سوخت، دام این ماشین های پر مصرف گاز را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She had a sense of impending doom .
[ترجمه آرمیتا کامیار] اون حسی از مجازاتی قریب الوقوع داشت
|
[ترجمه گوگل]او احساس عذاب قریب الوقوع را داشت
[ترجمه ترگمان] اون حس مرگ قریب الوقوع رو داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It isn't the crack of doom.
[ترجمه گوگل]این شکاف عذاب نیست
[ترجمه ترگمان]این شکاف سرنوشت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thousands of soldiers met their doom on this very field.
[ترجمه آرمیتا کامیار] هزاران سرباز درست در همین میدان با سرنوشت شوم خود مواجه شدند
|
[ترجمه گوگل]هزاران سرباز در همین میدان به هلاکت رسیدند
[ترجمه ترگمان]هزاران سرباز در این زمینه با سرنوشت خود روبرو شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In spite of the prophets of doom, her business proved very successful.
[ترجمه گوگل]با وجود پیامبران عذاب، تجارت او بسیار موفق بود
[ترجمه ترگمان]با وجود of of، کار او بسیار موفق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The prophets of doom who said television would kill off the book were wrong.
[ترجمه گوگل]پیامبران عذاب که می گفتند تلویزیون کتاب را از بین می برد، اشتباه کردند
[ترجمه ترگمان]پیامبران تقدیر که می گفتند تلویزیون می تواند کتاب را بکشد، اشتباه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The recession spelled doom for many small businesses.
[ترجمه گوگل]رکود اقتصادی برای بسیاری از مشاغل کوچک عذابی را به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]رکود اقتصادی برای بسیاری از کسب و کاره ای کوچک خاتمه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If we had listened to the prophets of doom, we would never have started the project.
[ترجمه گوگل]اگر به حرف انبیای عذاب گوش می‌دادیم، هرگز پروژه را شروع نمی‌کردیم
[ترجمه ترگمان]اگر به پیامبران تقدیر گوش می دادیم، هرگز پروژه را آغاز نمی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A sense of impending doom gripped her.
[ترجمه گوگل]احساس عذاب قریب الوقوع او را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]احساس مرگ قریب الوقوع او را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The prophets of doom have been predicting the end of European cinema for the last ten years.
[ترجمه گوگل]پیامبران عذاب در ده سال اخیر پایان سینمای اروپا را پیش بینی می کنند
[ترجمه ترگمان]پیامبران تقدیر برای ده سال گذشته، پایان سینمای اروپایی را پیش بینی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Despite these poor figures, it's not all doom and gloom .
[ترجمه حمید اله کرم] با وجود تعداد کم احساس ناامیدی نمیکردند
|
[ترجمه گوگل]با وجود این ارقام ضعیف، همه چیز عذاب و غم نیست
[ترجمه ترگمان]با وجود این پیکره های ضعیف، همه جا تاریک و تاریک نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضلالت (اسم)
deviation, aberration, loss, straying, error, perdition, ruin, doom

حکم (اسم)
brief, attachment, dictum, statement, edict, canon, precept, sentence, rule, decree, verdict, mandate, commission, pardon, fiat, arbiter, ruling, warrant, ordonnance, statute, commandment, finding, doom, writ, ordinance, rescript

سرنوشت (اسم)
karma, die, lot, destiny, destination, fate, predestination, hap, doom, foredoom, kismet

فلک (اسم)
destiny, welkin, fate, heaven, sphere, sky, doom, firmament, felucca

محشر (اسم)
doomsday, doom

سرنوشت بد (اسم)
doom

حکم مجازات (اسم)
doom

حکم دادن (فعل)
judge, determine, doom

انگلیسی به انگلیسی

• popular computer game (also on the internet)
terrible fate, ruin, destruction; death
sentence to a terrible fate, condemn
doom is a terrible state or event in the future which you cannot prevent.

پیشنهاد کاربران

1. تقدیر. سرنوشت. سرنوشت شوم 2. نابودی. هلاکت. مرگ. نیستی 3. روز قیامت. روز محشر 4. حکم ( محکومیت ) / 1. محکوم کردن 2. به سرنوشت شومی دچار کردن
مثال:
his impending doom
نابودی و هلاکت قریب الوقوع او
...
[مشاهده متن کامل]

the day of doom
روز قیامت / روز محشر
we were doomed to fail
ما به شکست محکوم شده بودیم.

We're doomed with start of fight
ما با شروع جنگ بیچاره شدیم
عذاب
ساب ژانری از اکستریم متال
مثل Doom
که در ساب ژنر های دیگه ام میتونه خودشو نمودار کنه مثل
Death Doom Metal
Black Doom Metal
The Master of the day of Doom
مالک روز جزا است
Doom and gloom
احساس ناامیدی, بیانگر احساسی که هیچ امیدی برای آینده نیست
سرنوشت
ویرانگر *_*
We're all doomed to life
death or a terrible event in the future that you cant avoid
سرنوشت شوم ؛ محکوم بودن ( به فنا )
# He couldn't escape his impending doom
# a sense of doom hung over the entire country
# All her efforts were doomed to failure
# The project was doomed to failure from the start
Doom
{noun}
معنا: سرنوشت ناگوار
تبصره: ادم نمیتونه ازش فرار کنه.
مثال: Meet your doom
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
{verb}
معنا: محکوم ( به فنا ) بودن
...
[مشاهده متن کامل]

تبصره: معمولا فعل به صورت مجهول میاد.
مثال: The plan was doomed to failure
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
doomsday = روز قیامت
till doomsday=for ever
مثال: This job's going to take me till doomsday

بازی حکم ( با کارت )
بیچاره شدن
بدبخت شدن
به دردسر افتادن
۱. یه بازی باحال کامپیوتری
۲. به معنای سرنوشت ( ولی سرنوشت شوم و سرنوشتی که نمیشه تغییرش داد از fate هم بعنوان سرنوشت میشه استفاده کرد سرنوشت عادی )
• popular computer game ( also on the internet )
...
[مشاهده متن کامل]

• terrible fate, ruin, destruction; death
• sentence to a terrible fate, condemn
• doom is a terrible state or event in the future which you cannot prevent
.
Doomsday : روز رستاخیز - محشر
Doom : رستاخیز هم میشه گفت - سرنوشت شوم
Mood : حالت

نفرین
عذاب
معمولا با واژه gloom ، به معنی غم و اندوه، استفاده میشه
مثلا
Not everything is doom and gloom
همه چیز عذاب و غم و اندوه نیست
رستاخیز
محکوم به فنا
نابود شدن
محکوم بودن به
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس