donna

/ˈdɑːnə//ˈdɑːnə/

معنی: خانم، بانو، عنوان مودبانه بانوان
معانی دیگر: اسم خاص مونث، (عنوان احترام آمیز در ایتالیا که پیش از نام زنان آورده می شود) دانا، علیا مخدره، در ایتالیا عنوان مودبانه بانوان

جمله های نمونه

1. the temperament of a prima donna
تند مزاجی یک خواننده ی درجه یک اپرا

2. Donna might be able to come tomorrow, but it's very unlikely .
[ترجمه گوگل]دونا ممکن است فردا بیاید، اما بعید است
[ترجمه ترگمان]دوناجین ممکن بود فردا بیاید، اما خیلی بعید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Donna left school and went to art college .
[ترجمه گوگل]دونا مدرسه را ترک کرد و به کالج هنر رفت
[ترجمه ترگمان]او مدرسه را ترک کرد و به دانشکده هنر رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her career began as prima donna with the Royal Carl Rosa Opera Company.
[ترجمه گوگل]کار او به عنوان پریما دونا با شرکت اپرای رویال کارل روزا آغاز شد
[ترجمه ترگمان]شغل او به عنوان خواننده اول زن در گروه اپرا و اپرای سلطنتی کارل روزا آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In her new film, Victoria plays a prima donna television presenter.
[ترجمه گوگل]ویکتوریا در فیلم جدید خود نقش یک مجری تلویزیونی پریما دونا را بازی می کند
[ترجمه ترگمان]در فیلم جدیدش، ویکتوریا نقش یک خواننده زن اول زن را بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's modeling Donna Karan's fall collection.
[ترجمه گوگل]او در حال مدلینگ مجموعه پاییزی دونا کاران است
[ترجمه ترگمان]او مجموعه سقوط Donna را مدلسازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fame and fortune notwithstanding, Donna never forgot her hometown.
[ترجمه گوگل]با وجود شهرت و ثروت، دونا هرگز زادگاهش را فراموش نکرد
[ترجمه ترگمان]با وجود این، او هرگز شهر خود را فراموش نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Donna knew nothing of her husband's involvement with another woman.
[ترجمه گوگل]دونا از درگیری شوهرش با زن دیگری چیزی نمی دانست
[ترجمه ترگمان]دونا از دخالت شوهرش با یک زن دیگر خبر نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Donna keeps the office running smoothly .
[ترجمه گوگل]دونا اداره را به خوبی اداره می کند
[ترجمه ترگمان]دوناجین اداره را به نرمی اداره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Donna would not easily forgive Beth's silly attempt to trick her.
[ترجمه گوگل]دونا به راحتی تلاش احمقانه بث برای فریب دادن او را نمی بخشد
[ترجمه ترگمان]دونا به آسانی سعی می کرد که این تلاش احمقانه بت را ببخشد و او را فریب دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Donna could tear your work to pieces, and frequently did.
[ترجمه گوگل]دونا می توانست کار شما را تکه تکه کند و اغلب این کار را انجام می داد
[ترجمه ترگمان]دوناجین می توانست کار تو را تکه تکه کند و خیلی وقت ها هم همین کار را می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Donna did not dare settle herself too comfortably into her seat, in case she fell asleep.
[ترجمه گوگل]دونا جرأت نمی‌کرد خیلی راحت روی صندلی‌اش بنشیند، اگر بخوابد
[ترجمه ترگمان]دانا جرات نمی کرد که خود را راحت در صندلیش جا دهد، در صورتی که خوابش برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Donna has grown tired of being a model.
[ترجمه گوگل]دونا از مدل بودن خسته شده است
[ترجمه ترگمان]دوناجین از مدل بودن خسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Since the accident, Donna hasn't let the children out of her sight.
[ترجمه گوگل]از زمان تصادف، دونا اجازه نداده است که بچه ها از چشم خود دور شوند
[ترجمه ترگمان]از وقتی که اون اتفاق افتاد، \"دانا\" بچه رو از دید خودش رها نکرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It's not healthy for Donna to depend on Wayne so much.
[ترجمه گوگل]برای دونا خوب نیست که اینقدر به وین وابسته باشد
[ترجمه ترگمان]برای دوناجین خیلی خوب نیست که به وین این قدر به وین اعتماد داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خانم (اسم)
wife, mistress, dame, lady, madam, missy, donna, mademoiselle, dona, gentlewoman, goodwife, signora

بانو (اسم)
mistress, woman, dame, lady, madam, matron, ladyship, donna, dona, gentlewoman, goodwife, grand dame

عنوان مودبانه بانوان (اسم)
donna

انگلیسی به انگلیسی

• title of courtesy placed before a woman's name (italian); italian lady

پیشنهاد کاربران

بپرس