done deal

پیشنهاد کاربران

### 🔸 معادل فارسی:
قرارداد قطعی / توافق نهایی شده / کار تموم شده
در زبان محاوره ای:
تمومه دیگه، قطعی شده، کارش دراومده، بسته شده رفت
- - -
### 🔸 تعریف ها:
1. ** ( قراردادی – رسمی ) :**
...
[مشاهده متن کامل]

توافقی که نهایی شده و دیگر قابل تغییر یا مذاکره نیست
مثال: The merger is a **done deal**—all parties have signed.
ادغام قطعی شده—همه طرف ها امضا کردن.
2. ** ( محاوره ای – اجتماعی ) :**
کاری که بدون شک انجام شده یا تصمیمی که گرفته شده و برگشتی نداره
مثال: Once she said yes, it was a **done deal**.
وقتی گفت آره، دیگه کار تموم بود.
3. ** ( سیاسی – انتقادی ) :**
در سیاست یا رسانه، اشاره به تصمیمی که پشت پرده گرفته شده و عملاً غیرقابل برگشته
مثال: The appointment was a **done deal** before the vote even happened.
انتصاب قبل از رأی گیری هم قطعی شده بود—فقط ظاهرش مونده بود.
- - -
### 🔸 مترادف ها:
sealed deal – final decision – settled matter – closed case – signed and done

کاری که انجام شده و قابل تغییر نیست.
طرحی که به طور رسمی تنظیم یا توافق شده و تحقق اون قطعیه.
یه قرارداد غیر قابل فسخ.
کاری رو انجام شده در نظر گرفتن.