dominance

/ˈdɑːmənəns//ˈdɒmɪnəns/

معنی: سبقت، نفوذ، تسلط، غلبه، سلطه
معانی دیگر: چیرگی، چیری، چیره دستی، تفوق، برتری (dominancy هم می گویند)

جمله های نمونه

1. the british dominance in western europe
تفوق انگلیس در اروپای غربی

2. The firm soon achieved complete dominance in the marketplace.
[ترجمه الهام حسینی] طولی نکشید که این شرکت به بازار تسلط کامل پیدا کرد
|
[ترجمه الهام حسینی] طولی نکشید که این شرکت به بازار مسلط شد
|
[ترجمه گوگل]این شرکت به زودی به تسلط کامل در بازار دست یافت
[ترجمه ترگمان]این شرکت به زودی تسلط کامل خود را در بازار به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was to be even longer before their dominance over the party was eroded.
[ترجمه گوگل]حتی بیشتر از این بود که تسلط آنها بر حزب از بین برود
[ترجمه ترگمان]بیشتر از این بود که بر dominance غلبه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Music companies have profited from the dominance of CDs over vinyl records.
[ترجمه گوگل]شرکت های موسیقی از تسلط سی دی ها بر صفحات وینیل سود برده اند
[ترجمه ترگمان]شرکت های موسیقی از نفوذ سی دی ها بر روی سوابق vinyl سود بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He asserted his dominance over the other party members.
[ترجمه علی ترابی] او تفوق خود را بر دیگر اعضای حزب دیکته کرد
|
[ترجمه گوگل]او بر سایر اعضای حزب تسلط داشت
[ترجمه ترگمان]او بر تسلط خود بر سایر اعضای حزب تاکید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He felt emasculated by her dominance.
[ترجمه گوگل]او از تسلط او احساس ضعف می کرد
[ترجمه ترگمان]نسبت به dominance، مردانگی و مردانگی خود را احساس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dominance of the academic tradition is patently supported by the major vested interest groups within education and the broader society.
[ترجمه گوگل]تسلط سنت آکادمیک آشکارا توسط گروه‌های ذینفع اصلی در آموزش و پرورش و جامعه گسترده‌تر حمایت می‌شود
[ترجمه ترگمان]سلطه سنت آکادمیک آشکارا توسط گروه های ذی نفع اصلی در زمینه آموزش و جامعه وسیع تر پشتیبانی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The same dominance of traditional companies was seen in the financial services sector.
[ترجمه گوگل]همین تسلط شرکت های سنتی در بخش خدمات مالی نیز مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]همان نفوذ شرکت های سنتی در بخش خدمات مالی دیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In short, male dominance can be strongly suggested in pictorial representation without the patriarchal male being directly represented at all.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، تسلط مردانه را می توان به شدت در بازنمایی تصویری پیشنهاد کرد، بدون اینکه اصلاً مرد مردسالار به طور مستقیم بازنمایی شود
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، تسلط مردان را می توان قویا در نمایش تصویری بدون اینکه مرد سالار به طور مستقیم نماینده داشته باشد، نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An ubiquitous feature of post-colonialism is the dominance of the state in the process of capital accumulation.
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی‌های همه‌جای پسااستعمار، تسلط دولت در فرآیند انباشت سرمایه است
[ترجمه ترگمان]ویژگی بارز از بعد از استعمار، تسلط دولت در فرآیند انباشت سرمایه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Parasites, for instance, affect dominance, at least in mice.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، انگل ها، حداقل در موش ها، بر تسلط تأثیر می گذارند
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، Parasites بر تسلط، حداقل در موش ها اثر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Therefore the dominance of the ruling class in the relations of production will be reflected in the superstructure.
[ترجمه گوگل]بنابراین تسلط طبقه حاکم بر روابط تولید در روبنا منعکس خواهد شد
[ترجمه ترگمان]بنابراین سلطه طبقه حاکم در روابط تولید در the انعکاس خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One approach, close to Marxist accounts, detects the dominance of big business and owners of capital.
[ترجمه گوگل]یک رویکرد، نزدیک به روایت های مارکسیستی، تسلط کسب و کارهای بزرگ و صاحبان سرمایه را تشخیص می دهد
[ترجمه ترگمان]یک رویکرد، نزدیک به حساب های مارکسیستی، تسلط کسب وکار بزرگ و صاحبان سرمایه را شناسایی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Keepers hope he will establish his dominance over them and the females will choose him.
[ترجمه گوگل]نگهبانان امیدوارند که او تسلط خود را بر آنها برقرار کند و ماده ها او را انتخاب کنند
[ترجمه ترگمان]افرادی که امیدوارند او تسلط خود را بر آن ها برقرار کند و زنان او را انتخاب خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سبقت (اسم)
advance, lead, precession, antecedence, overtaking, overtake, precedence, advantage, supremacy, dominance

نفوذ (اسم)
influx, prevalence, force, influence, authority, leading, penetration, infiltration, permeation, dominance, importance, transpiration, transudation, insinuation, seepage, prestige

تسلط (اسم)
possession, authority, domination, hegemony, dominance, predomination, gripe

غلبه (اسم)
win, prevalence, victory, conquest, predominance, domination, winning, dominance, prepotency

سلطه (اسم)
power, domination, sovereignty, dominance, kingship, overlordship

انگلیسی به انگلیسی

• control, domination
if someone has dominance over a person, place, or group, they have power or control over them.
if something has dominance, it is regarded as more important than other similar things.

پیشنهاد کاربران

The state of being more powerful than others
تسلط - نفوذ
۱. تسلط. سلطه. چیرگی. استیلا. غلبه. تفوق. برتری ۲. نفوذ. اهمیت
مثال:
the Iran dominance in Western Asia.
استیلا {و برتری} ایران در غرب آسیا.
چربش
در علوم پزشکی - قلبی: غالبیت شریان ها کرونری
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
سلطه
معیاری از ارزش بیت کوین در زمینه بازار ارزهای دیجیتال.
این کلمه ، اسم هست پس معنی چیرگی ، برتری، تسلط میده .
فرشته عشق به صورت فعل ترجمه کرده که غلطه
پیشی گرفتن
dominance ( زیست شناسی - ژن شناسی و زیست فنّاوری )
واژه مصوب: بارزیت
تعریف: وضعیتی که در آن بروز یک صفت در حالت جورتخمی یا ناجورتخمی میسر است
فوقانی
تسلط یافتن ، تسلط داشتن
سلطه گری
برتری و مافوق بودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس