domesticate

/dəˈmestəˌket//dəˈmestɪkeɪt/

معنی: رام کردن، اهلی کردن
معانی دیگر: (به زندگی خانگی و خانوادگی خو گرفتن یا عادت دادن) خانه گرای کردن، خانه دوست کردن، (حیوان و گیاه را) اهلی کردن، (واژه یا سنت خارجی و غیره را در ناحیه ای رواج دادن) شناساندن، قبولاندن

جمله های نمونه

1. to domesticate wild plants
گیاهان وحشی را اهلی کردن

2. He is thoroughly domesticated and cooks a delicious chicken casserole.
[ترجمه گوگل]او کاملا اهلی است و یک کاسه مرغ خوشمزه می پزد
[ترجمه ترگمان]او به طور کامل اهلی شده است و غذای خوش مزه مرغ درست می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These animals are only partly domesticated.
[ترجمه گوگل]این حیوانات فقط تا حدی اهلی هستند
[ترجمه ترگمان]این حیوانات تا حدودی اهلی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was fully domesticated by then,washing the dishes and taking out the garbage.
[ترجمه گوگل]او در آن زمان کاملا اهلی شده بود، ظرف ها را می شست و زباله ها را بیرون می آورد
[ترجمه ترگمان]او در آن زمان به طور کامل اهلی شده بود، ظرف ها را می شوید و زباله ها را بیرون می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cows were domesticated to provide us with milk.
[ترجمه گوگل]گاوها اهلی شدند تا برای ما شیر تهیه کنند
[ترجمه ترگمان]گاوها اهلی شده بودند تا ما را با شیر فراهم کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The donkey is a domesticated form of the African wild ass.
[ترجمه گوگل]الاغ نوعی اهلی شده از الاغ وحشی آفریقایی است
[ترجمه ترگمان]این خر، نوعی اهلی از خر وحشی آفریقایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some men are very hard to domesticate.
[ترجمه گوگل]اهلی کردن برخی از مردان بسیار سخت است
[ترجمه ترگمان]رام کردن بعضی از مردا خیلی سخته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cattle were first domesticated in Neolithic times.
[ترجمه گوگل]گاوها برای اولین بار در دوران نوسنگی اهلی شدند
[ترجمه ترگمان]گاوها اولین بار در عصر حجر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Since they had their baby they've both quite domesticated.
[ترجمه گوگل]از زمانی که بچه خود را به دنیا آورده اند، هر دو کاملا اهلی شده اند
[ترجمه ترگمان]از انجایی که آن ها بچه شان را داشتند، هر دوی آن ها کاملا اهلی شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He's become a lot more domesticated since his marriage.
[ترجمه گوگل]او از زمان ازدواجش بسیار اهلی تر شده است
[ترجمه ترگمان]او از زمان ازدواجش به کلی اهلی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ray's very domesticated and even likes baking cakes.
[ترجمه گوگل]ری بسیار اهلی است و حتی پختن کیک را دوست دارد
[ترجمه ترگمان]ری خیلی اهلی است و حتی کیک پخت را دوست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They've become a lot more domesticated since they got married.
[ترجمه گوگل]آنها از زمانی که ازدواج کردند بسیار اهلی شده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها از زمانی که ازدواج کرده اند، اهلی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dogs were probably the first animals to be domesticated.
[ترجمه گوگل]سگ ها احتمالاً اولین حیواناتی بودند که اهلی شدند
[ترجمه ترگمان]سگ ها احتمالا اولین حیواناتی بودند که اهلی می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We domesticated the dog to help us with hunting.
[ترجمه گوگل]ما سگ را اهلی کردیم تا در شکار به ما کمک کند
[ترجمه ترگمان]ما سگ را اهلی کردیم تا با شکار به ما کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رام کردن (فعل)
master, gentle, bridle, domesticate, subdue, daunt

اهلی کردن (فعل)
domesticate

انگلیسی به انگلیسی

• domesticize, tame an animal, house-train, accustom to life with mankind
when people domesticate wild animals or plants, they bring them under control and use them for work or for food.

پیشنهاد کاربران

اهلی کردن
رام کردن
دست آموز کردن
⭕️🅥🅔🅡🅑
domesticate = اهلی کردن ، رام کردن ، بومی کردن
⭕️🅝🅞🅤🅝
domestic = خدمتکار
⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔
domestic = بومی ، اهلی ، داخلی
domesticated = اهلی شده ، رام شده ، بومی شده
⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑
domestically = بصورت بومی ، بصورت داخلی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : domesticate
اسم ( noun ) : domestication / domesticity / domestic
صفت ( adjective ) : domestic / domesticated
قید ( adverb ) : domestically
اهلی کردن , رام کردن
– We domesticated the dog to help us with hunting
– Cattle were first domesticated in Neolithic times
– Dogs were probably the first animals to be domesticated
verb
[ obj]
1
a :
🔴to breed or train ( an animal ) to need and accept the care of human beings : to tame ( an animal )
◀️Humans have domesticated dogs/cattle/chickens.
◀️Horses and oxen have been domesticated to work on farms.
...
[مشاهده متن کامل]

b :
🔴to grow ( a plant ) for human use
◀️Native Americans domesticated corn.
2 humorous :
🔴to train ( someone ) to behave in an appropriate way at home ( such as by using good manners, being polite, being helpful, etc. )
◀️She jokes that dogs are easier to domesticate than men.
اهلی کردن - رام کردن - آدم شدن و مسئولیت پذیر شدن ( نسبت به مسائل خانه، خانواده و خرج های زندگی و مسئولیت ها ) - بومی کردن
Domestic هم میشه اهلی و رام


در روش های ترجمه domesticating به معنی بومی سازی لغت بیگانه به زبان مقصد نیز معنی میدهد .

ایجاد کرد
ارام کردن
tame

بپرس