domestic animal

جمله های نمونه

1. A number of domestic animals have some utility for man while they are alive.
[ترجمه گوگل]تعدادی از حیوانات اهلی تا زمانی که زنده هستند برای انسان مفید هستند
[ترجمه ترگمان]تعدادی از حیوانات خانگی، در حالی که زنده هستند، برای بشر مفید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The cow is a domestic animal.
[ترجمه هانیه] گاو یک حیوان اهلی است
|
[ترجمه گوگل]گاو یک حیوان اهلی است
[ترجمه ترگمان]گاو یک حیوان خانگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The trouble is that Barbary apes are not domestic animals.
[ترجمه گوگل]مشکل اینجاست که میمون های بربری حیوانات اهلی نیستند
[ترجمه ترگمان]مشکل این است که میمون های Barbary حیوانات خانگی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The cat is a domestic animal in many countries.
[ترجمه گوگل]گربه در بسیاری از کشورها حیوان خانگی است
[ترجمه ترگمان]گربه یک حیوان خانگی در بسیاری از کشورها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An epidemiological investigation of human and domestic animal trichinosis was carried out in Xuchang and Yanling of Xuchang City, Henan Province in 1996-199
[ترجمه گوگل]یک بررسی اپیدمیولوژیک تریکینوز انسانی و حیوان خانگی در Xuchang و Yanling شهر Xuchang، استان هنان در سال 1996-1999 انجام شد
[ترجمه ترگمان]تحقیقات epidemiological بر روی حیوانات اهلی و اهلی در Xuchang و Yanling شهر Xuchang در سال ۱۹۹۶ - ۱۹۹ اجرا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A pig is a domestic animal.
[ترجمه گوگل]خوک یک حیوان اهلی است
[ترجمه ترگمان]یک خوک یک حیوان خانگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Medicine domestic animal liver piece trematode 1 intermediate.
[ترجمه گوگل]دارو جگر حیوانات اهلی قطعه ترماتود 1 میانی
[ترجمه ترگمان]بخش پزشکی داخلی کبد، trematode ۱ میانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. New England Southern U . S A large domestic animal, especially a horse or bull.
[ترجمه گوگل]نیوانگلند جنوبی یو S یک حیوان اهلی بزرگ به ویژه اسب یا گاو نر
[ترجمه ترگمان]نیوانگلند در جنوب آمریکا یک حیوان خانگی بزرگ، به خصوص اسب یا گاو نر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Resource of the one careless birds feed domestic animal is basic feature ( one ) breed is various.
[ترجمه گوگل]منبع تغذیه یک پرندگان بی‌احتیاطی از حیوانات اهلی ویژگی اساسی (یک) نژاد متنوع است
[ترجمه ترگمان]منبع یک حیوان careless که یک حیوان اهلی را تغذیه می کند یکی از ویژگی های اساسی این نژاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our results suggested that the CTC concentration in domestic animal feces declined with self-decomposition and microbial degradation, etc., but could bring short-term environmental risk.
[ترجمه گوگل]نتایج ما نشان داد که غلظت CTC در مدفوع حیوانات اهلی با تجزیه خود و تخریب میکروبی و غیره کاهش می‌یابد، اما می‌تواند خطرات زیست‌محیطی کوتاه‌مدت را به همراه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]نتایج ما نشان داد که تمرکز CTC در مدفوع حیوانات خانگی با تجزیه خود و تخریب میکروبی و غیره رو به کاهش است، اما می تواند ریسک محیطی کوتاه مدت را به همراه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is a well - bred serving domestic animal. It is tough and hopping.
[ترجمه گوگل]این یک حیوان خانگی است که به خوبی تربیت شده است سخت و پرش است
[ترجمه ترگمان]این یک حیوان اهلی است که به خوبی خدمت می کند خیلی سخت و سریع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Anatomy of domestic animal.
[ترجمه گوگل]آناتومی حیوانات اهلی
[ترجمه ترگمان]آناتومی حیوانات خانگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The lack of fish remains and the presence of bones of domestic animals suggests that food supply was no problem.
[ترجمه گوگل]کمبود ماهی و وجود استخوان های حیوانات اهلی نشان می دهد که تامین غذا مشکلی نداشته است
[ترجمه ترگمان]کمبود ماهی و وجود استخوان های حیوانات خانگی حاکی از آن است که تامین غذا هیچ مشکلی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The economy was mixed with remains of wheat, grinding stones and iron sickles indicating agriculture alongside the remains of domestic animals.
[ترجمه گوگل]اقتصاد با بقایای گندم، سنگ‌های آسیاب و داس‌های آهنی آمیخته بود که نشان‌دهنده کشاورزی در کنار بقایای حیوانات اهلی بود
[ترجمه ترگمان]اقتصاد با بقایای گندم، سنگ آسیاب و آهن iron مخلوط شده و کشاورزی را در کنار بقایای حیوانات خانگی نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Familiarity alone prevents our seeing how universally and largely the minds of our domestic animals have been modified by domestication.
[ترجمه گوگل]آشنایی به تنهایی مانع از این می شود که ببینیم چگونه به طور جهانی و تا حد زیادی ذهن حیوانات اهلی ما توسط اهلی سازی تغییر یافته است
[ترجمه ترگمان]تنها آشنایی ما این است که به طور جهانی و تا حد زیادی ذهن حیوانات خانگی به وسیله domestication اصلاح شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tame animal capable of living in a home environment

پیشنهاد کاربران

domestic animal ( مهندسی منابع طبیعی - شاخة حیات وحش )
واژه مصوب: جانور اهلی
تعریف: 1. جانوری مانند سگ یا گربه که با انسان، به عنوان حیـوان خانگی، زندگی می کند 2. جانوری مانند بز و خوک که انسان از آن برای تغذیه یا مصارف دیگر نگهداری می کند
حیوان اهلی
حیوان اهلی، حیوان خانگی، حیوان آرام ( رام شدنی ) .
حیوان احلی

بپرس