1. his dogmatism is apparent in his writings
خشک اندیشی او از نوشته هایش هویدا است.
2. We cannot allow dogmatism to stand in the way of progress.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم اجازه دهیم که دگماتیسم مانع پیشرفت شود
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم به dogmatism اجازه بدهیم که در مسیر پیشرفت بایستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم به dogmatism اجازه بدهیم که در مسیر پیشرفت بایستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Dogmatism is puppyish coming to its full growth.
[ترجمه گوگل]جزم گرایی توله سگی است که به رشد کامل خود می رسد
[ترجمه ترگمان]dogmatism به رشد کامل خود نزدیک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]dogmatism به رشد کامل خود نزدیک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He removed the dogmatism from politics; he erased the party line.
[ترجمه گوگل]او دگماتیسم را از سیاست حذف کرد خط حزب را پاک کرد
[ترجمه ترگمان]او the را از سیاست دور کرد و خط حزب را پاک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او the را از سیاست دور کرد و خط حزب را پاک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Linguists are increasingly concerned to avoid dogmatism and prescription over what constitutes 'correct' English.
[ترجمه گوگل]زبان شناسان به طور فزاینده ای نگران اجتناب از جزم اندیشی و تجویز در مورد آنچه انگلیسی «صحیح» است، هستند
[ترجمه ترگمان]Linguists به طور فزاینده ای نگران اجتناب از dogmatism و تجویز نسبت به آنچه که انگلیسی درست را تشکیل می دهد، هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Linguists به طور فزاینده ای نگران اجتناب از dogmatism و تجویز نسبت به آنچه که انگلیسی درست را تشکیل می دهد، هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. There is a note of dogmatism in the book.
[ترجمه گوگل]نکته ای دگماتیسم در کتاب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک یادداشت of در این کتاب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک یادداشت of در این کتاب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Feminist psychologists are also increasingly concerned to avoid dogmatism and prescription.
[ترجمه گوگل]روانشناسان فمینیست نیز به طور فزاینده ای نگران پرهیز از جزم گرایی و تجویز دارو هستند
[ترجمه ترگمان]روان شناسان فمینیست نیز به طور فزاینده ای نگران اجتناب از dogmatism و تجویز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]روان شناسان فمینیست نیز به طور فزاینده ای نگران اجتناب از dogmatism و تجویز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It has sought to avoid the narrow dogmatism of the latter, combining a radical analysis with democratic participatory teaching methods.
[ترجمه گوگل]این سازمان سعی کرده است از جزم گرایی محدود دومی اجتناب کند و تحلیلی رادیکال را با روش های آموزشی مشارکتی دموکراتیک ترکیب کند
[ترجمه ترگمان]این کشور به دنبال اجتناب از the باریک دوره دوم است که یک تحلیل رادیکال را با روش های تدریس مشارکتی دموکراتیک ترکیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این کشور به دنبال اجتناب از the باریک دوره دوم است که یک تحلیل رادیکال را با روش های تدریس مشارکتی دموکراتیک ترکیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The notes are sadly predictable, however, in their dogmatism.
[ترجمه گوگل]با این حال، یادداشت ها متأسفانه از نظر جزم اندیشی قابل پیش بینی هستند
[ترجمه ترگمان]با این حال، این یادداشت ها به شدت قابل پیش بینی هستند، با این حال، در dogmatism آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این حال، این یادداشت ها به شدت قابل پیش بینی هستند، با این حال، در dogmatism آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Later, we repudiated dogmatism and came to learn a little more dialectics.
[ترجمه گوگل]بعداً دگماتیسم را انکار کردیم و آمدیم تا کمی دیالکتیک بیشتر یاد بگیریم
[ترجمه ترگمان]بعدا، ما dogmatism را رد کردیم و به سراغ dialectics بیشتر رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بعدا، ما dogmatism را رد کردیم و به سراغ dialectics بیشتر رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Dogmatism is puppyish come to its full growth.
[ترجمه گوگل]جزم گرایی توله سگی است که به رشد کامل خود رسیده است
[ترجمه ترگمان]dogmatism به رشد کامل خود رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]dogmatism به رشد کامل خود رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. First, our party neither represents dogmatism nor revisionism.
[ترجمه گوگل]اول اینکه حزب ما نه دگماتیسم را نمایندگی می کند و نه رویزیونیسم
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، حزب ما نه dogmatism و نه revisionism را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، حزب ما نه dogmatism و نه revisionism را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Dogmatism is a malady in the academic research nowadays.
[ترجمه گوگل]دگماتیسم یک بیماری در تحقیقات دانشگاهی امروزه است
[ترجمه ترگمان]dogmatism یک بیماری در تحقیقات آکادمیک این روزها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]dogmatism یک بیماری در تحقیقات آکادمیک این روزها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. In present circumstances, revisionism is more pernicious than dogmatism.
[ترجمه گوگل]در شرایط کنونی، رویزیونیسم زیانبارتر از دگماتیسم است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، revisionism خطرناک تر از dogmatism است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، revisionism خطرناک تر از dogmatism است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Dogmatism is being criticized by various kinds of people.
[ترجمه گوگل]دگماتیسم مورد انتقاد انواع مختلف مردم است
[ترجمه ترگمان]dogmatism توسط انواع مختلف مردم مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]dogmatism توسط انواع مختلف مردم مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید