dogmatism

/ˈdɑːɡməˌtɪzəm//ˈdɒɡmətɪzəm/

معنی: تعصب مذهبی، اظهار عقیده بدون دلیل
معانی دیگر: (بیان اطمینان آمیز و تحکم آمیز عقیده بدون اثبات یا توجیه آن) خشک اندیشی، تعصب، جزمیت

جمله های نمونه

1. his dogmatism is apparent in his writings
خشک اندیشی او از نوشته هایش هویدا است.

2. We cannot allow dogmatism to stand in the way of progress.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم اجازه دهیم که دگماتیسم مانع پیشرفت شود
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم به dogmatism اجازه بدهیم که در مسیر پیشرفت بایستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Dogmatism is puppyish coming to its full growth.
[ترجمه گوگل]جزم گرایی توله سگی است که به رشد کامل خود می رسد
[ترجمه ترگمان]dogmatism به رشد کامل خود نزدیک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He removed the dogmatism from politics; he erased the party line.
[ترجمه گوگل]او دگماتیسم را از سیاست حذف کرد خط حزب را پاک کرد
[ترجمه ترگمان]او the را از سیاست دور کرد و خط حزب را پاک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Linguists are increasingly concerned to avoid dogmatism and prescription over what constitutes 'correct' English.
[ترجمه گوگل]زبان شناسان به طور فزاینده ای نگران اجتناب از جزم اندیشی و تجویز در مورد آنچه انگلیسی «صحیح» است، هستند
[ترجمه ترگمان]Linguists به طور فزاینده ای نگران اجتناب از dogmatism و تجویز نسبت به آنچه که انگلیسی درست را تشکیل می دهد، هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is a note of dogmatism in the book.
[ترجمه گوگل]نکته ای دگماتیسم در کتاب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک یادداشت of در این کتاب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Feminist psychologists are also increasingly concerned to avoid dogmatism and prescription.
[ترجمه گوگل]روانشناسان فمینیست نیز به طور فزاینده ای نگران پرهیز از جزم گرایی و تجویز دارو هستند
[ترجمه ترگمان]روان شناسان فمینیست نیز به طور فزاینده ای نگران اجتناب از dogmatism و تجویز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It has sought to avoid the narrow dogmatism of the latter, combining a radical analysis with democratic participatory teaching methods.
[ترجمه گوگل]این سازمان سعی کرده است از جزم گرایی محدود دومی اجتناب کند و تحلیلی رادیکال را با روش های آموزشی مشارکتی دموکراتیک ترکیب کند
[ترجمه ترگمان]این کشور به دنبال اجتناب از the باریک دوره دوم است که یک تحلیل رادیکال را با روش های تدریس مشارکتی دموکراتیک ترکیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The notes are sadly predictable, however, in their dogmatism.
[ترجمه گوگل]با این حال، یادداشت ها متأسفانه از نظر جزم اندیشی قابل پیش بینی هستند
[ترجمه ترگمان]با این حال، این یادداشت ها به شدت قابل پیش بینی هستند، با این حال، در dogmatism آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Later, we repudiated dogmatism and came to learn a little more dialectics.
[ترجمه گوگل]بعداً دگماتیسم را انکار کردیم و آمدیم تا کمی دیالکتیک بیشتر یاد بگیریم
[ترجمه ترگمان]بعدا، ما dogmatism را رد کردیم و به سراغ dialectics بیشتر رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Dogmatism is puppyish come to its full growth.
[ترجمه گوگل]جزم گرایی توله سگی است که به رشد کامل خود رسیده است
[ترجمه ترگمان]dogmatism به رشد کامل خود رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. First, our party neither represents dogmatism nor revisionism.
[ترجمه گوگل]اول اینکه حزب ما نه دگماتیسم را نمایندگی می کند و نه رویزیونیسم
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، حزب ما نه dogmatism و نه revisionism را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dogmatism is a malady in the academic research nowadays.
[ترجمه گوگل]دگماتیسم یک بیماری در تحقیقات دانشگاهی امروزه است
[ترجمه ترگمان]dogmatism یک بیماری در تحقیقات آکادمیک این روزها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In present circumstances, revisionism is more pernicious than dogmatism.
[ترجمه گوگل]در شرایط کنونی، رویزیونیسم زیانبارتر از دگماتیسم است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، revisionism خطرناک تر از dogmatism است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Dogmatism is being criticized by various kinds of people.
[ترجمه گوگل]دگماتیسم مورد انتقاد انواع مختلف مردم است
[ترجمه ترگمان]dogmatism توسط انواع مختلف مردم مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعصب مذهبی (اسم)
dogmatism, religiosity

اظهار عقیده بدون دلیل (اسم)
dogmatism

انگلیسی به انگلیسی

• arrogant declaration of unsubstantiated ideas or opinions, tendency to force one's opinions on others
dogmatism is a strong and confident assertion of opinion, which is made without looking at the evidence and without considering that different opinions might be justified.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dogmatize
✅️ اسم ( noun ) : dogma / dogmatism
✅️ صفت ( adjective ) : dogmatic
✅️ قید ( adverb ) : dogmatically
جزم اندیشی، جزمیت
محافظه کار
کوته فکری

بپرس