doggy

/ˈdɒɡi//ˈdɒɡi/

معنی: سگک، سگ، سگ کوچولو
معانی دیگر: (زبان کودکانه) هاپو، سگ مانند، سگ خو، بدخلق، سگ بزبان کودکانه

جمله های نمونه

1. Fortunately, this is the land of the doggy bag.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه اینجا سرزمین کیسه سگ است
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، این محل نگهداری از doggy است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. What a nice doggy !
[ترجمه گوگل]چه سگ خوبی!
[ترجمه ترگمان]چه سگ نازی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some showed a deep understanding of doggy psychology.
[ترجمه گوگل]بعضی ها درک عمیقی از روانشناسی سگ ها نشان دادند
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها درک عمیقی از روانشناسی سگ را نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Penzance must have a high rating in the doggy charts.
[ترجمه گوگل]Penzance باید رتبه بالایی در نمودار سگی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]Penzance باید رتبه بالایی در چارت doggy داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Move the little doggy.
[ترجمه گوگل]سگ کوچولو را حرکت دهید
[ترجمه ترگمان] اون سگ کوچولو رو تکون بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I said quit the doggy talk!
[ترجمه گوگل]گفتم سگ کشی را کنار بگذار!
[ترجمه ترگمان]! گفتم تمومش کن سگ حرف بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In 2008 she opened her own doggy day care business, Ciao Bow Wow, in lower Manhattan.
[ترجمه گوگل]در سال 2008 او کسب‌وکار مراقبت روزانه سگ‌ها را به نام Ciao Bow Wow در منهتن پایین باز کرد
[ترجمه ترگمان]در سال ۲۰۰۸ او کسب وکار مراقبت روزانه خود را افتتاح کرد، Ciao بو وو، در پایین منهتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A doggy lived in my house about one week.
[ترجمه گوگل]یک سگ سگ حدود یک هفته در خانه من زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]یه سگ یه هفته تو خونه من زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Your doggy sees quite lovely, doesn't he?
[ترجمه گوگل]سگ شما خیلی دوست داشتنی می بیند، اینطور نیست؟
[ترجمه ترگمان]سگ تو خیلی دوست داشتنی به نظر می رسه، نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This Silly brand doggy doorstop is as practical as it is cute.
[ترجمه گوگل]این درب سگکی برند احمقانه به همان اندازه کاربردی است که زیبا است
[ترجمه ترگمان]این سگ کوچک سگ کوچولوها خیلی بامزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is inappropriate to ask for a doggy bag when you are a guest.
[ترجمه گوگل]زمانی که مهمان هستید درخواست کیف سگی مناسب نیست
[ترجمه ترگمان]زمانی که میهمان هستید از داشتن یک کیسه سگ بسیار نامناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. May I have a doggy bag?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم یک کیف سگ داشته باشم؟
[ترجمه ترگمان]میشه یه کیف سگ داشته باشم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Save the doggy bag for informal dining situations.
[ترجمه گوگل]کیف سگ را برای موقعیت های غذاخوری غیررسمی ذخیره کنید
[ترجمه ترگمان]کیف doggy را برای موقعیت های غذاخوری غیر رسمی ذخیره کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Get my doggy, bring my doggy. Bye bye!
[ترجمه گوگل]سگ من را بیاور، سگ من را بیاور خداحافظ!
[ترجمه ترگمان] سگم رو بیار، سگم رو بیار خداحافظ!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سگک (اسم)
buckle, doggy, tach, tache

سگ (اسم)
tike, doggy, dog, tyke

سگ کوچولو (اسم)
doggy

انگلیسی به انگلیسی

• puppy, young dog
of or pertaining to a dog; like a dog , doggish; fond of dogs; pretentious; showy; pompous, ostentatious

پیشنهاد کاربران

هاپو، سگ مانند، سگ خو، بدخلق
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dog
✅️ اسم ( noun ) : dog / doggedness / dogger / doggy
✅️ صفت ( adjective ) : dogged / doggy
✅️ قید ( adverb ) : doggedly
یک پوزیشنی تو سکسه
جینا

بپرس