1. the soldiers defended the bridge doggedly
سربازان با سرسختی از پل دفاع کردند.
2. He was still doggedly pursuing his studies.
[ترجمه گوگل]او هنوز با جدیت دنبال درسش بود
[ترجمه ترگمان]او همچنان سرسختانه مطالعات خود را دنبال می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او همچنان سرسختانه مطالعات خود را دنبال می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I kept at it, doggedly and patiently until finally I could skate.
[ترجمه گوگل]با جدیت و حوصله به آن ادامه دادم تا سرانجام توانستم اسکیت بزنم
[ترجمه ترگمان]سرسختانه و صبورانه به آن نگاه کردم تا بالاخره بتوانم اسکیت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سرسختانه و صبورانه به آن نگاه کردم تا بالاخره بتوانم اسکیت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Although the men fought doggedly on, a sense of hopeless despair engulfed them.
[ترجمه گوگل]اگر چه مردان سخت مبارزه کردند، اما حس ناامیدی آنها را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]با وجود این که مردها سرسختانه مقاومت می کردند، احساس ناامیدی ناامیدی آن ها را در خود فرو می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با وجود این که مردها سرسختانه مقاومت می کردند، احساس ناامیدی ناامیدی آن ها را در خود فرو می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She would fight doggedly for her rights as the children's mother.
[ترجمه گوگل]او برای حقوق خود به عنوان مادر بچه ها سخت مبارزه می کرد
[ترجمه ترگمان]او سرسختانه برای حقوق خود به عنوان مادر بچه ها مبارزه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او سرسختانه برای حقوق خود به عنوان مادر بچه ها مبارزه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Wagner had climbed up the greasy pole doggedly, and methodically.
[ترجمه گوگل]واگنر محکم و روشمند از تیرک چرب بالا رفته بود
[ترجمه ترگمان]واگنر با لجاجت و methodically از میله روغنی بالا رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]واگنر با لجاجت و methodically از میله روغنی بالا رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Like Mao before him, Deng doggedly clung to power, despite becoming less mentally sharp in his final years.
[ترجمه گوگل]دنگ مانند مائو قبل از او، با وجود اینکه در سالهای آخر عمرش از نظر ذهنی کمتر تیزتر شده بود، سخت به قدرت چسبید
[ترجمه ترگمان]همانند مائو قبل از او، با وجود اینکه در ساله ای آخر عمر خود به لحاظ ذهنی کم تر هشیار شده بود، سرسختانه به قدرت چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همانند مائو قبل از او، با وجود اینکه در ساله ای آخر عمر خود به لحاظ ذهنی کم تر هشیار شده بود، سرسختانه به قدرت چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Tom set his jaw, frowning, listening, and concentrating doggedly on his own life.
[ترجمه گوگل]تام آروارهاش را گذاشت، اخم کرد، گوش داد و با جدیت روی زندگیاش تمرکز کرد
[ترجمه ترگمان]تام ابروهایش را درهم کشید، اخم کرد و با لجاجت به زندگی خودش تمرکز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تام ابروهایش را درهم کشید، اخم کرد و با لجاجت به زندگی خودش تمرکز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Three generations of imitation so doggedly faithful that it defied credibility.
[ترجمه گوگل]سه نسل از تقلید به قدری وفادار بود که اعتبار را به چالش کشید
[ترجمه ترگمان]سه نسل از تقلید که سرسختانه به آن وفادار بودند، اعتبار را به چالش کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سه نسل از تقلید که سرسختانه به آن وفادار بودند، اعتبار را به چالش کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. In 1943 he was still doggedly pursuing his studies.
[ترجمه گوگل]در سال 1943 او هنوز با جدیت در حال پیگیری تحصیلاتش بود
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۴۳ او همچنان سرسختانه مطالعات خود را دنبال می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۴۳ او همچنان سرسختانه مطالعات خود را دنبال می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. So she went off to go doggedly through the full factual screening of Posi's data of Fraxilly.
[ترجمه گوگل]بنابراین او با جدیت به بررسی کامل دادههای Posi درباره Fraxilly پرداخت
[ترجمه ترگمان]بنابراین او رفت تا سرسختانه از طریق غربالگری کامل واقعی داده های posi از Fraxilly برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بنابراین او رفت تا سرسختانه از طریق غربالگری کامل واقعی داده های posi از Fraxilly برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. But not completely different, an inner voice amended doggedly.
[ترجمه گوگل]اما نه کاملاً متفاوت، یک صدای درونی به سختی اصلاح شد
[ترجمه ترگمان]اما نه کاملا متفاوت، صدای درونی سرسختانه اصلاح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما نه کاملا متفاوت، صدای درونی سرسختانه اصلاح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He worked doggedly for beauty, sonority, exactness; perfection - but never the monogrammed perfection of a writer like Wilde.
[ترجمه گوگل]او سخت برای زیبایی، صدا و دقت کار می کرد کمال - اما هرگز کمال یکنواخت نویسنده ای مانند وایلد
[ترجمه ترگمان]سرسختانه برای زیبایی، sonority، دقیق و کامل کار می کرد - اما هرگز کامل یک نویسنده مثل وایلد را ندیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سرسختانه برای زیبایی، sonority، دقیق و کامل کار می کرد - اما هرگز کامل یک نویسنده مثل وایلد را ندیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He trudged forward doggedly, blinking the ice from his eyelashes.
[ترجمه گوگل]با سختی به جلو رفت و یخ مژه هایش را پلک زد
[ترجمه ترگمان]سرسختانه به جلو پیش رفت و یخ را از مژگانش جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سرسختانه به جلو پیش رفت و یخ را از مژگانش جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He sat down on a bench, unceremoniously, doggedly, like a man in trouble.
[ترجمه گوگل]بی تشریفات، با احتیاط، مثل مردی که دردسر دارد، روی نیمکتی نشست
[ترجمه ترگمان]بدون تعارف و سرسختانه، مثل مردی که در دردسر افتاده باشد، روی نیمکتی نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بدون تعارف و سرسختانه، مثل مردی که در دردسر افتاده باشد، روی نیمکتی نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید